کلمه جو
صفحه اصلی

wrestling


معنی : کشمکش، کشتیگیری
معانی دیگر : (ورزش) کشتی گیری، کشتی

انگلیسی به فارسی

کشتی گیری، کشمکش


کشتی، کشمکش، کشتیگیری


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: an athletic exercise or contest in which two opponents grapple, each in an effort to throw and pin the other to the ground.

(2) تعریف: an act of or resembling wrestling; wrestle.

- Wrestling with his conscience left him weary.
[ترجمه ترگمان] کشتی با وجدانش او را خسته کرد
[ترجمه گوگل] کشتی با وجدانش خسته شد

• struggling, grappling, contending; sport in which two contestants struggle and try to pin one another to the floor
wrestling is a sport in which two people wrestle and try to throw each other to the ground.

مترادف و متضاد

کشمکش (اسم)
tension, conflict, toil, tussle, struggle, bout, scuffle, wrestle, skirmish, scrimmage, stour, wrestling

کشتی گیری (اسم)
wrestling

جملات نمونه

1. wrestling is popular in iran
در ایران کشتی از محبوبیت برخوردار است.

2. wrestling must be done on a soft mat
کشتی باید روی تشک نرم انجام شود.

3. wrestling nationals are held once every two years
مسابقات ملی کشتی هر دو سال یکبار انجام می شود.

4. a wrestling champion
یک قهرمان کشتی

5. a wrestling competition
مسابقه ی کشتی

6. freestyle wrestling
کشتی آزاد

7. greco-roman wrestling
کشتی فرنگی

8. the wrestling champion's defeat filled everyone with despair
شکست قهرمان کشتی همه را غرق در نومیدی کرد.

9. the wrestling lasted a half-hour longer
کشتی نیم ساعت بیشتر طول کشید.

10. greco-roman wrestling
کشتی فرنگی

11. the company is wrestling with grave financial problems
شرکت با مسایل سخت مالی دست به گریبان است.

12. great at tennis and wrestling
ماهر در تنیس و کشتی

13. he finished third in wrestling
او در کشتی سوم شد.

14. he was only interested in wrestling and crew
او فقط به کشتی گیری و پاروزنی علاقمند بود.

15. he won the gold in wrestling
او در کشتی مدال طلا گرفت.

16. takhti got the highest crown in wrestling
تختی بالاترین جایزه ی (یا مقام) کشتی گیری را به دست آورد.

17. takhty was a world champion in wrestling
تختی قهرمان جهان در کشتی بود.

18. he reduced his weight by calisthenics and wrestling
با ورزش های سبک و کشتی وزن خود را کم کرد.

19. After wrestling with myself for a long time,I decided to leave this city.
[ترجمه ترگمان]بعد از اینکه مدت زیادی رو با خودم کشتی گرفتن تصمیم گرفتم که این شهر رو ترک کنم
[ترجمه گوگل]پس از مدت زمان طولانی با کشتی خودم تصمیم گرفتم این شهر را ترک کنم

20. He defaulted in the wrestling tournament.
[ترجمه ترگمان]او در مسابقات کشتی کوتاهی کرد
[ترجمه گوگل]او در مسابقات کشتی گیران پیش فرض بود

21. Wrestling is in a twilight zone between sport and entertainment.
[ترجمه ترگمان]کشتی در یک منطقه تاریک بین ورزش و تفریح است
[ترجمه گوگل]کشتی در منطقه تاریک بین ورزش و سرگرمی است

22. He had to judge the wrestling which would be the chew in the conversation of the valley for weeks.
[ترجمه ترگمان]او مجبور بود درباره کشتی که برای هفته ها در وسط دره مشغول جویدن بود قضاوت کند
[ترجمه گوگل]او مجبور به قضاوت در مورد کشتی که می تواند در گفتگو دره برای هفته ها جویدن

23. Brian Dixon's All-Star Wrestling stages 10 shows a week and has 150 full-time and 220 part-time wrestlers on its books.
[ترجمه ترگمان]مسابقات جهانی کشتی برایان دیکسون در ۱۰ هفته یک هفته را نشان می دهد و ۱۵۰ کشتی تمام وقت و ۲۲۰ واحد در کتاب های خود دارد
[ترجمه گوگل]مراحل All Star Starring Brian Dixon در 10 هفته نشان می دهد و 150 کارمند تمام وقت و 220 کارمند نیمه وقت دارد

freestyle wrestling

کشتی آزاد


a wrestling champion

یک قهرمان کشتی


اصطلاحات

Greco-Roman wrestling

کشتی فرنگی


پیشنهاد کاربران

کشتی گیر بودن

کشتی کج

درگیری
درگیر بودن

دست و پنجه نرم کردن

کشتی گرفتن

کشتی

کشتی . دست و پنجه نرم کردن

کشتیگیری

کش مکش، درگیری


کلمات دیگر: