کلمه جو
صفحه اصلی

pervert


معنی : مرتد، بدراه، از راه راست بدر کردن، منحرف کردن، گمراه شدن
معانی دیگر : گمراه کردن، دچار تباهی کردن، از راه به در کردن، تحریف کردن، واتگشت کردن، سو استفاده کردن، دژ کاربری کردن، (آدم) دچار کژ راهی جنسی، دچار انحراف جنسی، پست کردن، خوار کردن

انگلیسی به فارسی

منحرف کردن، از راه راست بدرکردن، گمراه شدن، مرتد،بدراه، منحرف


منحرف، مرتد، منحرف کردن، گمراه شدن، از راه راست بدر کردن، بدراه


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: perverts, perverting, perverted
(1) تعریف: to lead astray or corrupt.
مترادف: corrupt, deprave
مشابه: degrade, demoralize, mislead, pollute, seduce, subvert, warp

- She perverted her own child.
[ترجمه ترگمان] اون بچه خودش رو منحرف کرده
[ترجمه گوگل] او فرزند خود را نابود کرد

(2) تعریف: to use wrongly or improperly.
مترادف: abuse, misuse
مشابه: exploit, profane, warp

- He perverted his powers as president.
[ترجمه ترگمان] اون قدرتش رو به عنوان رئیس منحرف کرد
[ترجمه گوگل] او قدرت خود را به عنوان رئیس جمهور منحرف کرد

(3) تعریف: to state or interpret incorrectly, esp. by intention; distort.
مترادف: distort, misinterpret, misrepresent, twist, warp
مشابه: bend, corrupt, garble, misconstrue, misread, misspeak, misstate, wrench

- You are perverting the intention of the law.
[ترجمه ترگمان] تو داری به قصد قانون و سو استفاده می کنی
[ترجمه گوگل] شما قصد قانون را از بین می برید

(4) تعریف: to bring to a worse or lower state; debase.
مترادف: debase, lower
مشابه: abase, corrupt, defile, degrade, deprave, profane, subvert, vitiate, warp
اسم ( noun )
مشتقات: perverter (n.)
• : تعریف: one who engages in perverted sexual practices.
مشابه: degenerate, deviant, deviate, erotomaniac, lecher, nymphomaniac, pederast, pedophile, voyeur

• deviant, one who has abnormal qualities, one who has aberrant qualities or behaviors
make incorrect, falsify; distort, deliberately misinterpret
if you pervert something, for example a process or society, you interfere with it so that it is not what it used to be or should be; a formal use.
a pervert is a person whose behaviour, especially sexual behaviour, is considered abnormal or unacceptable.
see also perverted.

مترادف و متضاد

twist, turn away from what is acceptable or correct


مرتد (اسم)
abjurer, apostate, renegade, heretic, abjuror, dissident, pervert, tergiversator

بدراه (صفت)
pervert

از راه راست بدر کردن (فعل)
pervert

منحرف کردن (فعل)
shunt, alienate, avert, divert, deflect, swerve, bend, call off, warp, wring, pervert

گمراه شدن (فعل)
stray, err, pervert

person who lacks morals


Synonyms: debauchee, degenerate, deviant, deviate, freak, weirdo


Synonyms: abuse, adulterate, alloy, animalize, brainwash, color, corrupt, cut, debase, debauch, demoralize, deprave, desecrate, distort, divert, doctor, doctor up, fake, falsify, fudge, garble, misconstrue, misinterpret, misrepresent, misstate, mistreat, misuse, outrage, phony up, prostitute, ruin, salt, seduce, spike, vitiate, warp, water


Antonyms: leave alone, straighten


جملات نمونه

do pornographic books pervert those who read them?

آیا کتاب‌های جنسی خوانندگان را گمراه می‌کند؟


this is one of those ideas that can easily be perverted

این یکی از آن اندیشه‌هایی است که می‌تواند به‌آسانی تحریف شود


They perverted science to cause war and destruction.

از علم برای ایجاد جنگ و ویرانی سوء استفاده کردند.


1. pervert the course of justice
عدالت را از راه خود منحرف کردن

2. do pornographic books pervert those who read them?
آیا کتاب های جنسی خوانندگان را گمراه می کند؟

3. Any reform will destroy and pervert our constitution.
[ترجمه ترگمان]هر گونه اصلاح قانون اساسی ما را از بین خواهد برد
[ترجمه گوگل]هر گونه اصلاحات قانون اساسی ما را نابود خواهد کرد

4. Do pornographic books pervert those who read them?
[ترجمه ترگمان]کتاب های سکسی دارن که اونا رو میخونن؟
[ترجمه گوگل]آیا کتابهای پورنوگرافی کسانی را که آنها را خوانده اند، منحرف می کنند؟

5. The two women stand charged with attempting to pervert the course of justice.
[ترجمه ترگمان]این دو زن متهم به تلاش برای منحرف کردن مسیر عدالت هستند
[ترجمه گوگل]دو زن متهم به تلاش برای دور زدن عدالت هستند

6. He was charged with conspiring to pervert the course of justice.
[ترجمه ترگمان]اون متهم به این توطئه بود که مسیر عدالت رو منحرف کنه
[ترجمه گوگل]او به اتهام توطئه برای از بین بردن دوره عدالت متهم شد

7. The defendants are also accused of attempting to pervert the course of justice.
[ترجمه ترگمان]متهمان همچنین متهم به تلاش برای منحرف کردن مسیر عدالت هستند
[ترجمه گوگل]متهمان همچنین متهم به تلاش برای دور زدن عدالت هستند

8. It can be perverted - as Mrs Thatcher will seek to pervert it - into an alternative to public spending.
[ترجمه ترگمان]این می تواند خراب شود چون خانم تا چر به دنبال منحرف کردن آن به راه دیگری برای مخارج عمومی خواهد بود
[ترجمه گوگل]این می تواند منحرف شود - همانطور که خانم تاچر به دنبال آن است که آن را منحرف سازد - به جای هزینه های عمومی

9. You don't know what a pervert is, I suppose.
[ترجمه ترگمان]فکر کنم تو نمی دونی که یه منحرف چیه
[ترجمه گوگل]شما فکر می کنید که منحرف چیست؟

10. They are also accused of conspiring to pervert the course of justice.
[ترجمه ترگمان]آن ها همچنین متهم به توطئه چینی برای منحرف کردن روند قضایی هستند
[ترجمه گوگل]آنها همچنین متهم به توطئه برای دور زدن عدالت هستند

11. In this way the sports pervert the very femininity they hold so dear.
[ترجمه ترگمان]به این ترتیب، این ورزش از همان femininity که آن ها را خیلی دوست می دارند منحرف می کند
[ترجمه گوگل]به این ترتیب ورزش ها بسیار زنانگی را که آنها بسیار عزیز دارند نگه می دارند

12. What are you, some kind of pervert?
[ترجمه ترگمان]تو چی هستی؟ یه جور منحرف؟
[ترجمه گوگل]شما چه نوع خلایی هستید؟

13. All six soldiers deny attempting to pervert public justice and obstructing investigations.
[ترجمه ترگمان]همه شش سرباز انکار می کنند که می خواهند عدالت اجتماعی را به هم بزنند و تحقیقات را مسدود کنند
[ترجمه گوگل]تمام شش سرباز انکار تلاش برای از بین بردن عدالت عمومی و جلوگیری از تحقیقات

14. Six officers were originally charged with conspiracy to pervert the course of justice and the seventh with unlawful wounding.
[ترجمه ترگمان]شش افسر در اصل به توطئه برای منحرف کردن روند قضایی و هفتم با آسیب غیرقانونی متهم شدند
[ترجمه گوگل]شش مامور در اصل به اتهام توطئه برای از بین بردن عدالت و هفتم با زخمی های غیر قانونی

15. Mejka has denied attempting to pervert the course of justice and two offences under the Companies' Act.
[ترجمه ترگمان]Mejka تلاش برای منحرف کردن مسیر عدالت و دو جرم تحت قانون شرکت ها را انکار کرده است
[ترجمه گوگل]مایکا تلاش کرده است که از عدالت و دو جرم تحت قانون شرکت ها دور بماند

They arrest perverts.

کژراهان جنسی را توقیف می‌کنند.


اصطلاحات

pervert the course of justice

عدالت را از راه خود منحرف کردن


پیشنهاد کاربران

هوس باز

شخص دچار انحراف جنسی

منحرف

به معنی دیوس یه شخصی که همسرش با پسرای دیگه میخوابه ولی بی خیال. که خلاصه خارجیا کم از این استفاده میکنن
خلاصش:perv
خواهشمندم در استفاده از این کلمه محتاط باشید
به طور مثال
You're such a perv
یعنی خیلی دیوثی

سبب گمراهی از واقعیت شدن،

pervert ( روان شناسی )
واژه مصوب: منحرف
تعریف: فرد دچار انحراف

آدم منحرف


کلمات دیگر: