کلمه جو
صفحه اصلی

donation


معنی : اهداء، دهش، عطا، عطیه
معانی دیگر : اهدا، دادن، بخشش، پیشکش، هرچیز اهدایی، مبلغ اهدا شده

انگلیسی به فارسی

دهش، اهدا


کمک مالی، اهداء، دهش، عطا، عطیه


انگلیسی به انگلیسی

• gift, contribution
a donation is an amount of money, or something else that is valuable, given to a charity or other organization.

مترادف و متضاد

gift


اهداء (اسم)
present, dedication, grant, donation

دهش (اسم)
give, liberality, munificence, largess, donation

عطا (اسم)
present, grant, gift, donation, granting

عطیه (اسم)
present, gift, donation

Synonyms: a hand, aid, allowance, alms, appropriation, assistance, benefaction, beneficence, bequest, boon, charity, contribution, dole, do one’s part, endowment, gifting, grant, gratuity, handout, help, helping hand largess, lump, offering, philanthropy, pittance, present, presentation, ration, relief, subscription, subsidy, subvention, write-off


جملات نمونه

1. donation of prizes
اهدای جوایز

2. Would you like to make a donation to our charity appeal?
[ترجمه ترگمان]می خواید درخواست کمک خیریه ما رو اهدا کنید؟
[ترجمه گوگل]آیا می خواهید کمک مالی به درخواست تجدید نظر ما را جلب کنید؟

3. They made a generous donation to charity.
[ترجمه ترگمان]آن ها کمک های سخاوتمندانه ای را به خیریه اهدا کردند
[ترجمه گوگل]آنها کمک مالی سخاوتمندانه به خیریه انجام دادند

4. The project is funded by public donation.
[ترجمه ترگمان]بودجه این پروژه از طریق کمک های مردمی تامین می شود
[ترجمه گوگل]این پروژه توسط کمک های عمومی تامین می شود

5. The company's donation was surely motivated by self-interest, as it attracted a lot of media attention.
[ترجمه ترگمان]با توجه به اینکه این شرکت توجه رسانه ها را به خود جلب کرده است، این شرکت قطعا با انگیزه خود انگیزه داشته است
[ترجمه گوگل]اهداء این شرکت مطمئنا با علاقه شخصی متوقف شد، چرا که توجه بسیاری را به رسانه جلب کرد

6. It's impossible to wring a donation out of him.
[ترجمه ترگمان] غیر ممکنه که یه اهدا پول ازش قرض بگیرم
[ترجمه گوگل]غیر از این است که اهدا از او خارج شود

7. She made a personal donation to the fund.
[ترجمه ترگمان]او به این صندوق کمک های شخصی کرد
[ترجمه گوگل]او کمک مالی شخصی به صندوق انجام داد

8. Put me down for a £10 donation, and you can put my husband down for the same.
[ترجمه ترگمان]مرا به خاطر اهدای ۱۰ پوند به زمین بگذارید و شما هم می توانید شوهر مرا به همین ترتیب بگذارید
[ترجمه گوگل]من را برای کمک 10 دلاری به من بسپار، و می توانید شوهر خود را برای همین قرار دهید

9. The donation aggregated to.
[ترجمه ترگمان]صدقه جمع می شود
[ترجمه گوگل]کمک مالی به جمع آوری

10. The donation is the biggest private gift to a humanitarian cause.
[ترجمه ترگمان]این صدقه بزرگ ترین هدیه خصوصی به یک آرمان انسانی است
[ترجمه گوگل]کمک مالی بزرگترین هدیه خصوصی برای یک موضوع بشردوستانه است

11. This donation brings the total up to $6 000.
[ترجمه ترگمان]این بخشش جمعا بالغ بر ۶ هزار دلار می شود
[ترجمه گوگل]این کمک مالی به مجموع 6000 دلار می رسد

12. He made a generous donation to the charity.
[ترجمه ترگمان] اون یه اهدا کننده سخاوتمندانه به موسسه خیریه داد
[ترجمه گوگل]او کمک مالی سخاوتمندانه به خیریه انجام داد

13. The donation he made was a deductible on his tax form.
[ترجمه ترگمان]donation که او انجام داد مشمول کسر مالیات بر فرم مالیاتی وی شد
[ترجمه گوگل]کمک مالی که او ساخته بود، بر اساس فرم مالیاتی خود محفوظ بود

14. A donation of £250 has been received, bringing the total to £3 750.
[ترجمه ترگمان]اهدا ۲۵۰ پوند به مبلغ ۲۵۰ پوند به ۷۵۰ پوند رسید
[ترجمه گوگل]کمک مالی به مبلغ 250 پوند دریافت شده است که مجموع آن به 3 750 پوند می رسد

15. Every year she makes a large donation to a worthy cause.
[ترجمه ترگمان]هر سال یه اهدا بزرگ به یه هدف باارزش اهدا میکنه
[ترجمه گوگل]هر ساله به اهدای شایسته اهدا می کند

donation of prizes

اهدای جوایز


People helped the victims with donations of money and jewelry.

مردم با دادن پول و جواهرات به آسیب‌دیدگان کمک کردند.


پیشنهاد کاربران

کمک هزینه

کمکِ هزینه ای/پولی/مالی
کمک رسانیِ هزینه ای/پولی/مالی
پشتیبانی هزینه ای/پولی/مالی
حمایت هزینه ای/پولی/مالی

عطا کردن. بخشش

اهدا، اهدا کردن

خیّر، اهداءکننده

نوعی سیستم که در استریم هست

هبه ( فقه/ حقوق ) ( عقدی که در آن شخصی مالی را بدون دریافت چیزی به دیگری واگذار می کند )

اهداکردن. دادن چیزی به کسی

هدیه و پیشکش

کمک ( در نقش اسمی )


کلمات دیگر: