با شوق و ذوق، از روى غیرت
enthusiastically
با شوق و ذوق، از روى غیرت
انگلیسی به فارسی
با شور و شوق
انگلیسی به انگلیسی
• in an enthusiastic manner, excitedly, zealously
جملات نمونه
1. The audience clapped enthusiastically and called for more.
[ترجمه ترگمان]حضار با شور و شوق کف زدند و او را صدا زدند
[ترجمه گوگل]تماشاگران با شور و شوق وحشت زده و خواستار بیشتر شدند
[ترجمه گوگل]تماشاگران با شور و شوق وحشت زده و خواستار بیشتر شدند
2. Rather over enthusiastically, he tried to do it all himself.
[ترجمه ترگمان]به جای آن که مشتاق باشد، سعی کرد خودش این کار را انجام دهد
[ترجمه گوگل]به جای مشتاقانه، او سعی کرد تمام این کارها را انجام دهد
[ترجمه گوگل]به جای مشتاقانه، او سعی کرد تمام این کارها را انجام دهد
3. Other countries have adopted this political creed enthusiastically.
[ترجمه ترگمان]کشورهای دیگر این دین سیاسی را با شور و شوق پذیرفتند
[ترجمه گوگل]سایر کشورها این اعتقاد سیاسی را با شور و اشتیاق پذیرفته اند
[ترجمه گوگل]سایر کشورها این اعتقاد سیاسی را با شور و اشتیاق پذیرفته اند
4. He started off enthusiastically but at some point along the line boredom set in.
[ترجمه ترگمان]با شور و شوق شروع به حرف زدن کرد، اما در حالی که از خستگی در حال حرکت بود
[ترجمه گوگل]او با مشتاقانه شروع کرد، اما در برخی از نقاط در طول خستگی خط در مجموعه
[ترجمه گوگل]او با مشتاقانه شروع کرد، اما در برخی از نقاط در طول خستگی خط در مجموعه
5. The movie was enthusiastically received by the reviewers.
[ترجمه ترگمان]این فیلم با شور و هیجان مورد استقبال منتقدان قرار گرفت
[ترجمه گوگل]این فیلم مشتاقانه توسط داوران دریافت شد
[ترجمه گوگل]این فیلم مشتاقانه توسط داوران دریافت شد
6. She took up my suggestion enthusiastically.
[ترجمه ترگمان]او پیشنهاد مرا با شور و شوق پذیرفت
[ترجمه گوگل]او پیشنهاد من را با شور و اشتیاق پذیرفت
[ترجمه گوگل]او پیشنهاد من را با شور و اشتیاق پذیرفت
7. The crowd was enthusiastically singing chauvinistic patriotic songs.
[ترجمه ترگمان]مردم با شور و شوق تصنیف های میهن پرستانه می خواندند
[ترجمه گوگل]جمعیت با مشتاقانه آواز خواندن میهن پرستانه را می خوانند
[ترجمه گوگل]جمعیت با مشتاقانه آواز خواندن میهن پرستانه را می خوانند
8. The audience applauded enthusiastically, and she came back on stage to take another bow.
[ترجمه ترگمان]حضار با شور و شوق کف زدند و او به صحنه برگشت تا کمان دیگری بردارد
[ترجمه گوگل]مخاطب با مشتاقانه مشتاقانه ابراز خشم کرد، و او دوباره روی صحنه رفت تا کمان دیگری بگیرد
[ترجمه گوگل]مخاطب با مشتاقانه مشتاقانه ابراز خشم کرد، و او دوباره روی صحنه رفت تا کمان دیگری بگیرد
9. She greeted him enthusiastically with a kiss.
[ترجمه ترگمان]با شوق و ذوق به او سلام و احوال پرسی کرد
[ترجمه گوگل]او با مشتاقانه با بوسه ملاقات کرد
[ترجمه گوگل]او با مشتاقانه با بوسه ملاقات کرد
10. The audience clapped enthusiastically at the end of the play.
[ترجمه ترگمان]تماشاگران در پایان بازی با شور و شوق کف زدند
[ترجمه گوگل]مخاطب با مشتاقانه در پایان بازی با صدای بلند تکان داد
[ترجمه گوگل]مخاطب با مشتاقانه در پایان بازی با صدای بلند تکان داد
11. Critics enthusiastically acclaimed the new play.
[ترجمه ترگمان]منتقدان با شور و شوق نمایش جدید را تحسین می کنند
[ترجمه گوگل]منتقدان با مشتاقانه بازی جدید را تحسین کردند
[ترجمه گوگل]منتقدان با مشتاقانه بازی جدید را تحسین کردند
12. The press began to lionize him enthusiastically.
[ترجمه ترگمان]مطبوعات با شور و شوق شروع به lionize کردند
[ترجمه گوگل]مطبوعات با شور و شوق شروع به لکنت زدن کردند
[ترجمه گوگل]مطبوعات با شور و شوق شروع به لکنت زدن کردند
13. They all joined enthusiastically in the dancing.
[ترجمه ترگمان]همه با شور و شوق به رقص پیوستند
[ترجمه گوگل]آنها با شور و شوق در رقص با هم متحد شدند
[ترجمه گوگل]آنها با شور و شوق در رقص با هم متحد شدند
14. We all clapped his performance enthusiastically.
[ترجمه ترگمان]همه با شور و شوق بازی را شروع کردیم
[ترجمه گوگل]همه ما با شور و شوق با هم حرف می زدیم
[ترجمه گوگل]همه ما با شور و شوق با هم حرف می زدیم
پیشنهاد کاربران
مشتاقانه
شورمندانه
شور علاقه
با علاقه - علاقمند
پر شور
با اشتیاق
متعصبانه
کلمات دیگر: