کلمه جو
صفحه اصلی

fuller


معنی : قصار، منگنه شیاردار قالب گیری، لکه گیر، شیار دار کردن
معانی دیگر : باک مینستر فولر (مهندس و مخترع امریکایی)، گازر، کسی که پارچه ی پشمی را به منظور آب رفتن خیس می کند، نمد مال، نورد ستبر اشکن، نورد باریک ساز، نورد کاهنده، (آهنگری) ابزار شیار سازی، سنگین کننده، کامل تر، تمام تر

انگلیسی به فارسی

قصار، منگنه شیاردار قالب گیری، شیاردار کردن، لکه گیر، سنگین کننده، کاملتر، تمام تر


کاملتر، قصار، منگنه شیاردار قالب گیری، لکه گیر، شیار دار کردن


انگلیسی به انگلیسی

• one who fulls fabric; hammer for flattening iron

اسم ( noun )
• : تعریف: one who fulls cloth.

دیکشنری تخصصی

[نساجی] لکه گیر - چربی زدا - نمدساز

مترادف و متضاد

قصار (اسم)
fuller

منگنه شیاردار قالب گیری (اسم)
fuller

لکه گیر (اسم)
fuller

شیار دار کردن (فعل)
groove, indenture, channel, rib, rut, fuller, furrow, gutter, ridge

جملات نمونه

1. Haman knew that Fuller was out to dust him.
[ترجمه ترگمان]Haman \"میدونست\" فولر \" رفته که گرد و خاک کنه
[ترجمه گوگل]هانان می دانست که فولر از او غفلت کرده است

2. The moon was fuller than the night before, but the light was diffused by cloud.
[ترجمه ترگمان]ماه قبل تر از شب بود، اما نور به وسیله ابر جمع شده بود
[ترجمه گوگل]ماه بیشتر از شب قبل بود، اما نور توسط ابر پخش شد

3. They advertise clothes 'for the fuller figure'.
[ترجمه ترگمان]ان ها لباس های کهنه را برای هیکل پر زرق و برق تبلیغ می کنند
[ترجمه گوگل]آنها لباس را برای شکل کاملتر تبلیغ می کنند

4. A cello has a fuller sound than a violin.
[ترجمه ترگمان]ویولن سل صدای fuller از ویولون دارد
[ترجمه گوگل]یک سلول دارای صدای کاملتر از یک ویولن است

5. They specialize in clothes for women with a fuller figure.
[ترجمه ترگمان]آن ها در لباس زنان با ارقام کامل تر تخصص دارند
[ترجمه گوگل]آنها لباس هایی را برای زنان با شکل شفاف تر تعریف می کنند

6. This shop sells dresses for the fuller figure.
[ترجمه ترگمان]این مغازه لباس برای اندام کامل تر می فروشد
[ترجمه گوگل]این فروشگاه لباس های شیک را به فروش می رساند

7. Please make this coat a little fuller across the back.
[ترجمه ترگمان]لطفا این کت رو یکم اونور تر درست کن
[ترجمه گوگل]لطفا این کت را کمی پشت سر بگذارید

8. This happened fre-quently enough to warrant fuller discussion in a separate chapter.
[ترجمه ترگمان]این اتفاق به اندازه کافی برای تضمین بحث بیشتر در یک فصل جداگانه کافی بود
[ترجمه گوگل]این اتفاق می افتد به طور فزاینده ای به اندازه کافی به منظور بحث کامل تر در فصل جداگانه

9. These are issues which require fuller investigation.
[ترجمه ترگمان]اینها مسائلی هستند که نیازمند تحقیقات کامل هستند
[ترجمه گوگل]اینها مسائلی هستند که نیاز به تحقیق کامل دارند

10. A fuller acceptance of the concept of open government would stimulate discussion of public policy inside and outside Parliament.
[ترجمه ترگمان]پذیرش کامل تر مفهوم دولت باز، بحث سیاست عمومی داخل و خارج از پارلمان را تحریک خواهد کرد
[ترجمه گوگل]پذیرش کامل مفهوم حکومت باز، بحث و تبادل نظر در مورد سیاست های عمومی در داخل و خارج مجلس را تحریک می کند

11. Fuller information than is given by about the fluctuations at a single point can be obtained by measurements of, etc.
[ترجمه ترگمان]اطلاعات فولر به نسبت نوسانات در یک نقطه منفرد را می توان با اندازه گیری و غیره به دست آورد
[ترجمه گوگل]اطلاعات کاملتر از آنچه در مورد نوسانات در یک نقطه داده می شود، می تواند با اندازه گیری ها و غیره به دست آید

12. What modifications are necessary to ensure fuller curriculum access?
[ترجمه ترگمان]چه تغییراتی لازم است تا از دسترسی برنامه درسی کامل اطمینان حاصل شود؟
[ترجمه گوگل]چه تغییراتی برای اطمینان از دسترسی به برنامه درسی کامل لازم است؟

13. Mr Fuller, who had been married three times, dealt in second-hand cars and dabbled in property and building.
[ترجمه ترگمان]آقای فولر که سه بار ازدواج کرده بود، در اتومبیل های دست دوم کار کرد و به اموال و ساختمان پرداخت
[ترجمه گوگل]آقای فولر، که سه بار ازدواج کرده بود، در خودروهای دست دوم مورد استفاده قرار گرفت و در املاک و ساخت و ساز مشغول به کار شد

پیشنهاد کاربران

بیشتر


کلمات دیگر: