کلمه جو
صفحه اصلی

so much for


دیگر (صحبت این مطلب) بس است

جملات نمونه

1. Thank you so much for seeing me.
[ترجمه ترگمان] خیلی ممنون که منو دیدی
[ترجمه گوگل]خیلی ممنون از دیدن من

2. He nagged me so much for a new bike that eventually I gave in.
[ترجمه ترگمان]او بیش از یک دوچرخه جدید به من داد که بالاخره تسلیم شدم
[ترجمه گوگل]او برای دوچرخه جدیدی که در نهایت به من داد، خیلی زشت بود

3. Thanks so much for inviting us today.
[ترجمه ترگمان] خیلی ممنون که امروز مارو دعوت کردین
[ترجمه گوگل]خیلی ممنون از دعوت امروز ما

4. It's criminal to charge so much for a book.
[ترجمه ترگمان]این جنایتکار است که این همه پول برای یک کتاب است
[ترجمه گوگل]این یک جنایت است که برای یک کتاب بسیار سنگین است

5. Children take so much for granted nowadays - in my day a new bike was really special.
[ترجمه ترگمان]این روزها بچه ها خیلی چیزها را قبول می کنند - در روز من یک دوچرخه جدید واقعا خاص بود
[ترجمه گوگل]امروزه بچه ها امروزه بسیار مورد توجه قرار می گیرند - در روز من یک دوچرخه جدید واقعا ویژه بود

6. "Thanks so much for your help, " Tim said sarcastically.
[ترجمه ترگمان]تیم با طعنه گفت: \" برای کمک تو خیلی ممنون \"
[ترجمه گوگل]تیم با ناراحتی گفت: 'بسیار سپاسگزارم برای کمک شما

7. Now it's started raining; so much for my idea of taking a walk.
[ترجمه ترگمان]حالا باران شروع به باریدن کرده؛ فکر رفتن به پیاده روی برایم زیاد بود
[ترجمه گوگل]در حال حاضر باران شروع شده است؛ خیلی برای ایده من از پیاده روی

8. Thank you so much for my present. How thoughtful of you.
[ترجمه ترگمان]از هدیه من خیلی ممنونم چقدر به فکر تو هستم
[ترجمه گوگل]خیلی ممنون از حضور من چقدر از شما ممنونم

9. He's late again. So much for good intentions.
[ترجمه ترگمان]دوباره دیر کرده است خیلی برای مقاصد خوب
[ترجمه گوگل]او دوباره عقب می افتد خیلی برای اهداف خوب

10. I grudge paying so much for such inferior goods.
[ترجمه ترگمان]من از این پول به تو خیلی بدم می آید
[ترجمه گوگل]من به اندازه کافی برای چنین کالاهای بدتری پرداخت می کنم

11. So much for our hopes of going abroad we can forget it.
[ترجمه ترگمان]پس امید ما برای رفتن به خارج می توانیم آن را فراموش کنیم
[ترجمه گوگل]برای امیدمان به رفتن به خارج، ما می توانیم آن را فراموش کنیم

12. I haven't enjoyed myself so much for a long time.
[ترجمه ترگمان]خیلی وقته که از خودم لذت نبردم
[ترجمه گوگل]من برای مدت طولانی از خودم خیلی لذت نبردم

13. So much for the situation in Germany. Now we turn our attention to France.
[ترجمه ترگمان]در آلمان خیلی چیزها وجود دارد اکنون ما توجه خود را به فرانسه معطوف می داریم
[ترجمه گوگل]خیلی برای وضعیت در آلمان حالا ما توجهمان را به فرانسه جلب میکنیم

14. The car's broken down again. So much for our trip to the seaside.
[ترجمه ترگمان]اتومبیل دوباره شکسته شد برای سفر به کنار دریا خیلی زیاد است
[ترجمه گوگل]ماشین دوباره شکسته شده است خیلی برای سفر ما به ساحل

پیشنهاد کاربران

زیر سوال بردن هم معنا می ده

این هم از . . .

بحث و صحبت تا اینجا کافیه

این عبارت کنایی موقعی استفاده میشه که فکر میکنی یک ایده یا راهکار یا اقدام یا صحبت، فایده و ارزش نداره یا اون طور که فکر میکردی فایده داره، نداره.
مثال: Another rise in basic goods price! So much for all those election promises.
ترجمه: افزایش دوباره ی قیمت کالاهای اساسی! چقدر اون همه وعده های انتخاباتی فایده داشت!
اینطور هم میشه ترجمه کرد: افزایش دوباره قیمت کالاهای اساسی! اینم از اون همه وعده های انتخاباتی
مثال دیگر:
The car won't start. So much for our trip to the beach
ماشین استارت نمیخوره. اینم از سفرمون به ساحل : (


کلمات دیگر: