کلمه جو
صفحه اصلی

shell shock


رجوع شود به: combat fatigue، اختلال روحی در اثر صدای افنجار نارنجک وامثال ان، وحشت واضطراب حاصله از صدای انفجار

انگلیسی به فارسی

اختلال روحی در اثر صدای افنجار نارنجک وامثال ان،وحشت واضطراب حاصله از صدای انفجار


شوک پوسته، وحشت واضطراب حاصله از صدای انفجار


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: shell-shocked (adj.)
• : تعریف: any of several neuroses resulting from traumatic experiences in war or combat.

• mental disturbance which comes from exposure to the terror of a battle-field
shell-shock is an illness affecting the mind or the nerves, caused by the frightening experiences that happen to soldiers during a war.

مترادف و متضاد

battle fatigue


Synonyms: combat fatigue, hysterical neurosis, post traumatic stress syndrome, posttraumatic stress disorder


جملات نمونه

1. The men were suffering from shell shock.
[ترجمه علی] افراد از اختلالات روحی رنج میبریند
[ترجمه ترگمان]مردان از شوک او رنج می بردند
[ترجمه گوگل]مردان از شوک پوسته رنج می بردند

2. The shell shock sponged out his memory of the past.
[ترجمه ترگمان]او خاطره گذشته را با اسفنج پاک کرد
[ترجمه گوگل]شوک پوسته از حافظه خود گذشته گذشته است

3. He said many of the men who were shot for cowardice were in fact suffering from shell shock.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مردانی که به خاطر بزدلی و بزدلی تیر خورده بودند در حقیقت از شوک او رنج می بردند
[ترجمه گوگل]او گفت که بسیاری از مردان که برای ضرب و شتم به ضرب گلوله کشته شدند، در واقع از شوک پوسته رنج می بردند

4. I'd been looking forward to school, but that initial day was complete shell shock.
[ترجمه ترگمان]من منتظر بودم که به مدرسه بروم، اما آن روز اول شوکه شده بود
[ترجمه گوگل]من مشتاقانه منتظر مکتب بودم، اما روز اول آن شوک کامل بود

5. Army and OSS personnel and testing was also disguised as a remedy for shell shock.
[ترجمه ترگمان]پرسنل ارتش و OSS عبارتند از: آموزش و آزمایش و آزمایش نیز به عنوان یک روش درمانی برای ضربه روحی به عمل آمد
[ترجمه گوگل]پرسنل ارتش و OSS و تست نیز به عنوان یک راه حل برای شوک پوسته پنهان شده اند

6. There are also critics' year-end lists -- and some indescribable chemistry that makes for a nice pairing between dark, cold weather and movies that provoke contemplation rather than shell shock.
[ترجمه ترگمان]همچنین فهرست های پایان سال منتقدان وجود دارد - - و برخی شیمی توصیف ناپذیر که باعث جفت خوبی بین آب و هوای سرد، سرد و فیلم هایی می شود که به جای ضربه به شوک، تفکر را تحریک می کنند
[ترجمه گوگل]همچنین لیست های پایان سال منتقدان - و برخی از شیمی های غیر قابل توصیف که برای جفت گیری خوب بین تاریکی، هوای سرد و فیلم هایی که باعث تحریک تفکر و نه شوک شوم است، وجود دارد

پیشنهاد کاربران

روان رنجوری حاصل از موج انفجار

شوک انفجار

PTSD و یا اختلال استرس پس از آسیب

موجی شدن ، مثل افرادی که در جنگ دچار موج انفجار شدند و به آنها موجی میگوییم.


کلمات دیگر: