کلمه جو
صفحه اصلی

buoy up

انگلیسی به فارسی

بوی بالا


انگلیسی به انگلیسی

• make more happy or cheerful; keep afloat

جملات نمونه

1. The party is buoyed up by the latest opinion poll results.
[ترجمه ترگمان]حزب تحت تاثیر آخرین نتایج رای گیری قرار گرفته است
[ترجمه گوگل]این حزب با آخرین نظرسنجی نتایج تقویت شده است

2. The raft was buoyed up by empty petrol cans.
[ترجمه ترگمان]کلک توسط قوطی های خالی روی آب شناور شده بود
[ترجمه گوگل]قایق با قوطی های خالی بنزین پر شده بود

3. Share prices were buoyed up by hopes of an end to the recession.
[ترجمه ترگمان]قیمت های سهام با امید به پایان رکود اقتصادی شناور بودند
[ترجمه گوگل]قیمت سهام با امید به پایان رسیده است

4. House prices have been buoyed up for years.
[ترجمه ترگمان]قیمت مجلس سالهاست که شناور است
[ترجمه گوگل]قیمت خانه ها برای سال ها افزایش یافته است

5. Knowing that all her friends were there buoyed up her spirits.
[ترجمه ترگمان]با این که می دانست تمام دوستان او در آنجا بودند و او را در خود غرق کرده بودند
[ترجمه گوگل]دانستن این که تمام دوستانش در آنجا روحیه خود را پرورش داده بودند

6. They were buoyed up by hopes of success.
[ترجمه ترگمان]آن ها با امید به موفقیت به وجد آمده بودند
[ترجمه گوگل]آنها با امید موفقیت آمیز بودند

7. We felt buoyed up by the good news.
[ترجمه ترگمان]با خبر خوب او را در خود احساس کردیم
[ترجمه گوگل]ما خبر خوبی را احساس کردیم

8. Share prices were buoyed up by the news.
[ترجمه ترگمان]قیمت های سهام توسط این خبر شناور بودند
[ترجمه گوگل]قیمت های سهام به وسیله اخبار تقویت شد

9. She was buoyed up by her father's praise.
[ترجمه ترگمان]او از تعریف و تمجید پدرش دلگرم شده بود
[ترجمه گوگل]او توسط ستایش پدرش بوجود آمد

10. They are buoyed up by a sense of hope.
[ترجمه ترگمان]آن ها با یک حس امید شناور شده اند
[ترجمه گوگل]آنها با احساس امید روبرو هستند

11. She was buoyed up by the warm reception her audience gave her.
[ترجمه ترگمان]او از پذیرایی گرمی که her به او داده بود، سر خود را به روی او خم کرده بود
[ترجمه گوگل]او با پذیرش گرم، مخاطبانش را به او داد

12. The party did little to buoy up her spirits.
[ترجمه ترگمان]افراد گروه کمی از روحیه و روحیه او بی خبر بودند
[ترجمه گوگل]حزب کمی به پیروی از روحیه اش کمک کرد

13. It slowly rose high in the afternoon sky, buoyed up by a narrow whirling column feeding it from beneath.
[ترجمه ترگمان]در آسمان بعد از ظهر آهسته از جا بلند می شد و ستون باریکی که ستون whirling از زیر آن تغذیه می کرد به هوا می رفت
[ترجمه گوگل]آن را به آرامی بالا در آسمان بعد از ظهر بالا بالا رفت، توسط یک ستون گردباد باریک که از پایین آن را تغذیه می کند

14. The needy themselves, buoyed up by economic boom, have been happy to go along.
[ترجمه ترگمان]خود نیازمندان، که با رشد اقتصادی تحریک شده اند، از رفتن راضی بوده اند
[ترجمه گوگل]خود نیازمندان، با رونق اقتصادی، با خوشحالی می آیند

15. They, too, were low-density matter trying to buoy up through a denser material.
[ترجمه ترگمان]آن ها نیز مواد با چگالی کم داشتند و سعی داشتند از طریق یک ماده چگال تر، شناور شوند
[ترجمه گوگل]آنها همچنین مواد ماده کم چگالی بودند که تلاش می کردند از مواد جامد تر استفاده کنند

پیشنهاد کاربران

قوت قلب دادن، تشجیع کردن


کلمات دیگر: