کلمه جو
صفحه اصلی

dinghy


معنی : قایق تفریحی، قایق هند شرقی
معانی دیگر : (از ریشه ی هندی)، (در اصل) قایق پارویی (که در رودخانه های هندوستان به کار می رود)، (قایق کوچکی که روی کشتی حمل می شود) قایق نجات، دینگی، (قایق پلاستیکی که آن را باد می کنند) قایق لاستیکی

انگلیسی به فارسی

قایق هند شرقی، قایق تفریحی


سورتمه، قایق تفریحی، قایق هند شرقی


انگلیسی به انگلیسی

• small boat
a dinghy is a small boat that you sail or row.

مترادف و متضاد

قایق تفریحی (اسم)
dinghy, scow

قایق هند شرقی (اسم)
dinghy

جملات نمونه

1. The dinghy sailed smoothly across the lake.
[ترجمه ترگمان]قایق پارویی به آرامی در طول دریاچه حرکت کرد
[ترجمه گوگل]قایقرانی در سرتاسر دریاچه هموار شد

2. She sailed the dinghy across the bay.
[ترجمه ترگمان]او قایق کوچک را به طرف خلیج کوچک هدایت کرد
[ترجمه گوگل]او قایقرانی را در خلیج فرو برد

3. The bigger dinghy dragged her moorings.
[ترجمه ترگمان]قایق پارویی بزرگ تر moorings را کشید
[ترجمه گوگل]قایق سواری بزرگ قایقرانی خود را کشید

4. The dinghy gathered speed as the wind filled her sails.
[ترجمه ترگمان]با سرعت باد کشتی را فرا گرفت
[ترجمه گوگل]قایق با سرعت باد به سرعت باد می شود

5. A huge wave flipped the dinghy over.
[ترجمه ترگمان]یک موج عظیم قایق پارویی را به هوا پرتاب کرد
[ترجمه گوگل]موج بزرگ موجب لغزش قایقرانی شد

6. She rowed ashore in the dinghy.
[ترجمه ترگمان]او در قایق کوچک قایق پارو می زد
[ترجمه گوگل]او در قایقرانی ساحلی راندند

7. The dinghy was rocked by the wash of a passing ferry.
[ترجمه ترگمان]قایق کوچک در کنار قایق پارویی در حال حرکت بود
[ترجمه گوگل]قایق با شستن کشتی عبور می کند

8. She jumped into the dinghy and shoved off.
[ترجمه ترگمان]او به داخل قایق پارویی پرید و به راه افتاد
[ترجمه گوگل]او به قایقرانی پرید و به سمت پایین حرکت کرد

9. A strong current carried the dinghy away.
[ترجمه ترگمان]یک جریان قوی قایق پارویی کوچک را باخود می برد
[ترجمه گوگل]جرقه ای قوی از بین رفت

10. He was transferred to the ship by dinghy.
[ترجمه ترگمان]او با قایق پارویی به کشتی منتقل شد
[ترجمه گوگل]او توسط کشتی گیر به کشتی منتقل شد

11. The three of us manhandled the uncovered dinghy out of the shed.
[ترجمه ترگمان]سه نفر از ما قایق نجات را از انبار بیرون کشیدند
[ترجمه گوگل]سه نفر از ما اسباب کشف شده را از سایبان بیرون کشیدند

12. He sailed the dinghy up the river.
[ترجمه ترگمان]او قایق کوچک را به طرف رودخانه هدایت کرد
[ترجمه گوگل]او قایقرانی را به رودخانه برد

13. Our little dinghy was dwarfed by the big yacht.
[ترجمه ترگمان] قایق little کوچیک ما توسط یه قایق تفریحی کوتاه شده بوده
[ترجمه گوگل]قایق کوچک ما توسط قایق بادبانی بزرگ شد

14. The engine stopped. The dinghy spun like a top and a huge wave came at me.
[ترجمه ترگمان]موتور خاموش شد قایق کوچک مثل تاپ می چرخید و موج عظیمی به طرف من می امد
[ترجمه گوگل]موتور متوقف شد قایقرانی مانند یک بال و یک موج بزرگ به من آمد

پیشنهاد کاربران

قایق کوچک


کلمات دیگر: