کلمه جو
صفحه اصلی

incautiously


از روی بی احتیاطی، تند، عجولانه

انگلیسی به فارسی

ناچارا


انگلیسی به انگلیسی

• carelessly, rashly, hastily, without caution

جملات نمونه

1. Incautiously, Crook had asked where she was.
[ترجمه ترگمان]incautiously، Crook از او پرسیده بود که کجاست
[ترجمه گوگل]ناگهان کوروک پرسید کجا او بود

2. She opened the box incautiously, and the blessings all escaped, hope only excepted.
[ترجمه ترگمان]جعبه را بدون احتیاط باز کرد، و the که از آن گریخته بودند، فقط به استثنا امید داشتند
[ترجمه گوگل]او جعبه را بی وقفه باز کرد، و نعمت ها همه فرار کردند، امیدوار بودند تنها به استثناء

3. A reprimand to someone who incautiously left a terminal unlocked.
[ترجمه ترگمان]یک توبیخ به کسی که بدون شک ترمینال را باز گذاشته بود
[ترجمه گوگل]گمراهی به کسی که به طور ناگهانی یک ترمینال را قفل کرده است

4. I incautiously gave the account aloud, and she heard me; for she started up--her hair flying over her shoulders, her eyes flashing, the muscles of her neck and arms standing out preternaturally.
[ترجمه ترگمان]در حالی که سرش را روی شانه هایش می گذاشت، چشمانش برق می زد، چشمانش برق می زد، عضلات گردنش بیرون زده بود و بازوان و بازوانش را در فضای روشن نگه داشته بود
[ترجمه گوگل]من با بی احتیاط حساب را با صدای بلند، و او را شنیده ام؛ برای او راه افتاده است - موهایش بیش از شانه هایش پرتاب می شود، چشم هایش چشمک می زند، عضلات گردن و بازوهایش از پیش ظاهر می شوند

5. I incautiously pull down the ink bottle and the ink splashed all over the desk.
[ترجمه ترگمان]بدون احتیاط شیشه جوهر و جوهر را روی میز انداختم
[ترجمه گوگل]من بطور ناخوشایند بطری جوهر را پایین می آورم و جوهر را در سراسر میز پراکنده می کنم

6. A few doors farther on he found another ancient rendezvous and incautiously put his head inside.
[ترجمه ترگمان]چند در دورتر، سر قرار ملاقات قدیمی دیگری پیدا کرد و بدون احتیاط سرش را داخل آن گذاشت
[ترجمه گوگل]چند درب دورتر، او یکی دیگر از مواجهه باستانی را پیدا کرد و ناخودآگاه سرش را داخل قرار داد


کلمات دیگر: