نا هم پیمانی، عدم تعهد
nonalignment
نا هم پیمانی، عدم تعهد
انگلیسی به فارسی
نا هم پیمانی، عدم تعهد
عدم همبستگی، عدم تعهد، نا هم پیمانی
انگلیسی به انگلیسی
• state of not being allied with a world power
non-alignment is the state or policy of being non-aligned.
non-alignment is the state or policy of being non-aligned.
جملات نمونه
1. The Afro-Asian nations had approved the basic general principles of non-alignment.
[ترجمه ترگمان]کشورهای آفریقایی - آسیایی اصول کلی اصلی عدم alignment را تصویب کردند
[ترجمه گوگل]کشورهای آفریقایی-آسیایی اصول اساسی عدم همگرایی را تصویب کردند
[ترجمه گوگل]کشورهای آفریقایی-آسیایی اصول اساسی عدم همگرایی را تصویب کردند
2. The developing countries were urged to renounce such military links and embrace a policy of neutralism or non-alignment.
[ترجمه ترگمان]کشورهای در حال توسعه ترغیب شدند که چنین پیوندهای نظامی را محکوم کرده و سیاست of یا non را بپذیرند
[ترجمه گوگل]کشورهای در حال توسعه خواستار از بین بردن چنین پیوندهای نظامی و در نظر گرفتن سیاست خنثی سازی یا عدم همگرایی بودند
[ترجمه گوگل]کشورهای در حال توسعه خواستار از بین بردن چنین پیوندهای نظامی و در نظر گرفتن سیاست خنثی سازی یا عدم همگرایی بودند
3. Nehru saw himself as the central figure; the veteran of the fight against colonialism and the apostle of non-alignment.
[ترجمه ترگمان]نهرو خود را به عنوان یک شخصیت مرکزی دید؛ کهنه کار جنگ علیه استعمار و پیشوای non
[ترجمه گوگل]نورو خودش را به عنوان چهره اصلی دید؛ جانباز مبارزه با استعمار و رسول نجیب زاده
[ترجمه گوگل]نورو خودش را به عنوان چهره اصلی دید؛ جانباز مبارزه با استعمار و رسول نجیب زاده
4. The founding principles of this Nehruvian nation-building were state socialism, secularism and non-alignment.
[ترجمه ترگمان]اصول بنیادین این ساختمان Nehruvian، سوسیالیسم دولتی، سکولاریسم و non بود
[ترجمه گوگل]اصول بنیاد این ساخت و ساز نهروری سوسیالیسم دولتی، سکولاریسم و عدم همگرایی بود
[ترجمه گوگل]اصول بنیاد این ساخت و ساز نهروری سوسیالیسم دولتی، سکولاریسم و عدم همگرایی بود
5. This would be incompatible with any form of neutrality or Western conceptions of non-alignment.
[ترجمه ترگمان]این با هر نوع بی طرفی یا مفاهیم غربی of ناسازگار است
[ترجمه گوگل]این امر با هر نوع بیطرفی یا عقاید غربی از عدم همبستگی ناسازگار است
[ترجمه گوگل]این امر با هر نوع بیطرفی یا عقاید غربی از عدم همبستگی ناسازگار است
6. Our country pursues a policy of nonalignment.
[ترجمه ترگمان]کشور ما سیاست of را دنبال می کند
[ترجمه گوگل]کشور ما سیاست عدم انطباق را دنبال می کند
[ترجمه گوگل]کشور ما سیاست عدم انطباق را دنبال می کند
7. It espoused nonalignment and opposition to imperialism and colonialism.
[ترجمه ترگمان]این گروه طرفدار استبداد و مخالفت با امپریالیسم و استعمار بود
[ترجمه گوگل]این عدم انسجام و مخالفت با امپریالیسم و استعمار را حمایت کرد
[ترجمه گوگل]این عدم انسجام و مخالفت با امپریالیسم و استعمار را حمایت کرد
8. This reflects the policy of military nonalignment is still deeply rooted among the people in Sweden, the Swedish cooperation with NATO and between NATO and has little to do.
[ترجمه ترگمان]این نشان می دهد که سیاست of نظامی هنوز عمیقا در میان مردم سوئد، هم کاری سوئد با ناتو و ناتو ریشه دارد و کاره ای کمی برای انجام دادن دارد
[ترجمه گوگل]این نشان دهنده این است که سیاست عدم انسجام نظامی هنوز عمیقا ریشه در میان مردم در سوئد دارد، همکاری سوئد با ناتو و بین ناتو و انجام کاری کم است
[ترجمه گوگل]این نشان دهنده این است که سیاست عدم انسجام نظامی هنوز عمیقا ریشه در میان مردم در سوئد دارد، همکاری سوئد با ناتو و بین ناتو و انجام کاری کم است
9. Practicing an early form of nonalignment, the new nation discovered the benefit of neutrality as a bargaining tool, just as many an emerging nation has since.
[ترجمه ترگمان]در شکل اولیه of، ملت جدید مزایای بی طرفی را به عنوان یک ابزار چانه زنی کشف کرد، همان طور که بسیاری از مردم در حال ظهور از آن زمان دارند
[ترجمه گوگل]به کارگیری یک شکل اولیه عدم تعهد، ملت جدید از مزایای بی طرفی به عنوان ابزاری برای چانه زنی بهره می برد، درست همانطور که بسیاری از کشورهای در حال ظهور از آن زمان تا کنون داشته اند
[ترجمه گوگل]به کارگیری یک شکل اولیه عدم تعهد، ملت جدید از مزایای بی طرفی به عنوان ابزاری برای چانه زنی بهره می برد، درست همانطور که بسیاری از کشورهای در حال ظهور از آن زمان تا کنون داشته اند
10. Salvation lay in socialism, virtuous austerity and nonalignment.
[ترجمه ترگمان]رستگاری در سوسیالیسم، ریاضت اقتصادی و nonalignment قرار داشت
[ترجمه گوگل]رستگاری در سوسیالیسم، ریاضت فکری و عدم انسجام قرار دارد
[ترجمه گوگل]رستگاری در سوسیالیسم، ریاضت فکری و عدم انسجام قرار دارد
11. Nonalignment is the part and parcel of that country's foreign policy.
[ترجمه ترگمان]nonalignment بخشی از سیاست خارجی این کشور است
[ترجمه گوگل]عدم توافق بخشی از سیاست خارجی این کشور است
[ترجمه گوگل]عدم توافق بخشی از سیاست خارجی این کشور است
12. In the future there should be a political structure with broad participation in Afghanistan and continue her tradition of neutrality and nonalignment.
[ترجمه ترگمان]در آینده باید یک ساختار سیاسی با مشارکت گسترده در افغانستان باشد و سنت بی طرفی و بی طرفی خود را ادامه دهد
[ترجمه گوگل]در آینده، باید یک ساختار سیاسی با مشارکت گسترده در افغانستان وجود داشته باشد و سنت بی طرفی و عدم تعهد را ادامه دهد
[ترجمه گوگل]در آینده، باید یک ساختار سیاسی با مشارکت گسترده در افغانستان وجود داشته باشد و سنت بی طرفی و عدم تعهد را ادامه دهد
13. Since 1970s, in order to obtain more community of foreign affairs, Pakistan was determined to change the foreign policy of allying with USA, pursuing new nonalignment policy.
[ترجمه ترگمان]از دهه ۱۹۷۰ به منظور به دست آوردن جامعه بیشتر از امور خارجی، پاکستان مصمم به تغییر سیاست خارجی اتحاد با آمریکا و دنبال کردن سیاست nonalignment جدید بود
[ترجمه گوگل]از اواخر دهه 1970، پاکستان به منظور دستیابی بیشتر به امور خارجی، مصمم بود که سیاست خارجی خود را با آمریکا تغییر دهد و سیاست جدیدی برای عدم همبستگی ایجاد کند
[ترجمه گوگل]از اواخر دهه 1970، پاکستان به منظور دستیابی بیشتر به امور خارجی، مصمم بود که سیاست خارجی خود را با آمریکا تغییر دهد و سیاست جدیدی برای عدم همبستگی ایجاد کند
14. Self-interest demand of state actor makes it form foreign policy tropism of isolation and nonalignment under the special culture ideas.
[ترجمه ترگمان]تقاضای خود برای علاقه به بازیگر دولتی باعث می شود که آن سیاست خارجی را به انزوا و انزوا در راه عقاید فرهنگی خاص تبدیل کند
[ترجمه گوگل]تقاضای علاقه شخصی از بازیگر دولتی، آن را به عنوان یک سیاست خارجی خارجی از انزوا و عدم انطباق در قالب ایده های فرهنگ خاص شکل می دهد
[ترجمه گوگل]تقاضای علاقه شخصی از بازیگر دولتی، آن را به عنوان یک سیاست خارجی خارجی از انزوا و عدم انطباق در قالب ایده های فرهنگ خاص شکل می دهد
کلمات دیگر: