روانشناسى : ازارطلبانه
masochistic
روانشناسى : ازارطلبانه
انگلیسی به انگلیسی
• characterized by the perverse enjoyment of abuse and pain (especially sexual)
if a person behaves in a masochistic way, they suffer pain of some kind on purpose in order to get pleasure from their own suffering.
if a person behaves in a masochistic way, they suffer pain of some kind on purpose in order to get pleasure from their own suffering.
جملات نمونه
1. He has a masochistic streak and seems to enjoy being treated badly by women.
[ترجمه ترگمان]او دارای رگه masochistic است و به نظر می رسد که از بدرفتاری با زنان لذت می برد
[ترجمه گوگل]او دارای یک پسزمینی است و به نظر می رسد از زنان بدرفتاری برخوردار باشد
[ترجمه گوگل]او دارای یک پسزمینی است و به نظر می رسد از زنان بدرفتاری برخوردار باشد
2. Solitary, masochistic, surreptitious vice, that's all he understands.
[ترجمه ترگمان]تنها عیب و masochistic، masochistic و vice تنها چیزی است که می فهمد
[ترجمه گوگل]این همه او را درک می کند
[ترجمه گوگل]این همه او را درک می کند
3. Rather, it was a way of rejecting unctuous, masochistic denial - which might narrow his perspectives.
[ترجمه ترگمان]در عوض، این روشی بود برای رد انکار unctuous، که ممکن بود دیدگاه های او را محدود کند
[ترجمه گوگل]در عوض، این راهی بود که رد انکار انحصارطلبانه و مزدوجین - که ممکن است دیدگاههایش را محدود کند
[ترجمه گوگل]در عوض، این راهی بود که رد انکار انحصارطلبانه و مزدوجین - که ممکن است دیدگاههایش را محدود کند
4. Luckily this masochistic brand of economics seems to be at last going out of favour.
[ترجمه ترگمان]خوشبختانه این برند masochistic به نظر می رسد که سرانجام به نفع خود عمل می کند
[ترجمه گوگل]خوشبختانه به نظر می رسد که این نام تجاری مازوکیستی از نظر اقتصاد، به نفع آن است
[ترجمه گوگل]خوشبختانه به نظر می رسد که این نام تجاری مازوکیستی از نظر اقتصاد، به نفع آن است
5. It seems masochistic, somehow.
[ترجمه ترگمان]به نظر یک جور masochistic
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد مضر است، به نوعی
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد مضر است، به نوعی
6. There is a masochistic impulse among women that draws them to these sick images.
[ترجمه ترگمان]انگیزه masochistic در میان زنانی وجود دارد که آن ها را به این تصاویر بیمار جلب می کند
[ترجمه گوگل]یک ضربه مشتاقانه در میان زنان وجود دارد که آنها را به این تصاویر بیمار متصل می کند
[ترجمه گوگل]یک ضربه مشتاقانه در میان زنان وجود دارد که آنها را به این تصاویر بیمار متصل می کند
7. Edward Cullen: What a sick, masochistic lion.
[ترجمه ترگمان]ادوارد کالن: چه بیماری sick و masochistic
[ترجمه گوگل]ادوارد کالن: شیری مازوکیستی چیست؟
[ترجمه گوگل]ادوارد کالن: شیری مازوکیستی چیست؟
8. Taking on such a puzzle might seem masochistic, but people willingly do so all the time.
[ترجمه ترگمان]گرفتن چنین معمایی ممکن است masochistic به نظر برسد، اما مردم همیشه با رغبت این کار را می کنند
[ترجمه گوگل]با در نظر گرفتن چنین پازل ممکن است به نظر برسد، اما مردم همواره از این کار همیشگی می کنند
[ترجمه گوگل]با در نظر گرفتن چنین پازل ممکن است به نظر برسد، اما مردم همواره از این کار همیشگی می کنند
9. Because if she were, in effect, masochistic, that would mean that she is capable of filling the role that the masochist gives to a woman.
[ترجمه ترگمان]چرا که اگر او در واقع masochistic باشد، می تواند به این معنا باشد که او قادر است نقشی را که the به یک زن می دهد را پر کند
[ترجمه گوگل]از آنجا که اگر او در واقع، مازوشیستی بود، این بدان معناست که او قادر به پر کردن نقش مازوکیست به زن است
[ترجمه گوگل]از آنجا که اگر او در واقع، مازوشیستی بود، این بدان معناست که او قادر به پر کردن نقش مازوکیست به زن است
10. Yet his masochistic insistence on putting his work at the service of the class struggle also accounts for the forced belligerence and brutalism of that essay.
[ترجمه ترگمان]با این حال، پافشاری masochistic بر قرار دادن کار او در خدمت طبقه کارگر نیز به دلیل جنگ اجباری و brutalism این مقاله است
[ترجمه گوگل]با این حال، اصرار مضرانه او برای قرار دادن کار خود در خدمت مبارزه طبقاتی، به دلیل خصومت مجرمانه و بی رحمتی آن مقاله نیز مطرح است
[ترجمه گوگل]با این حال، اصرار مضرانه او برای قرار دادن کار خود در خدمت مبارزه طبقاتی، به دلیل خصومت مجرمانه و بی رحمتی آن مقاله نیز مطرح است
11. Out of a masochistic delight I must describe Albie at the plate.
[ترجمه ترگمان]از لذت masochistic باید آن را در بشقاب توصیف کنم
[ترجمه گوگل]از مزایای مازوکیستی، من باید Albie را در صفحه توصیف کنم
[ترجمه گوگل]از مزایای مازوکیستی، من باید Albie را در صفحه توصیف کنم
12. This is both masochistic and cowardly.
[ترجمه ترگمان]این هم masochistic و cowardly
[ترجمه گوگل]این هر دو مظلوم و بدبختی است
[ترجمه گوگل]این هر دو مظلوم و بدبختی است
13. Some might think it is masochistic to indulge in fisticuffs.
[ترجمه ترگمان]برخی ممکن است فکر کنند که در مشت زدن به مشت و لگد زدن دشوار است
[ترجمه گوگل]بعضی ها ممکن است فکر کنند که فیزیکدانان علاقه مند به تفریح هستند
[ترجمه گوگل]بعضی ها ممکن است فکر کنند که فیزیکدانان علاقه مند به تفریح هستند
14. Masochistic technique to twist and wedge the fingers into a crack.
[ترجمه ترگمان]این تکنیک باعث می شود که انگشتانش به شکاف تبدیل شوند و شکاف ایجاد کنند
[ترجمه گوگل]تکنیک مازوکیستی برای پیچاندن و جفت کردن انگشتان به یک کرک
[ترجمه گوگل]تکنیک مازوکیستی برای پیچاندن و جفت کردن انگشتان به یک کرک
پیشنهاد کاربران
آزازطلبانه
کلمات دیگر: