تنظیم کننده، موسس
organiser
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
• planner, one who organizes; person who enlists workers to join a union; schedule-planner book; container with compartments for storing articles; (embryology) part of an embryo that stimulates the evolvement and differentiation of another part (also organizer)
جملات نمونه
1. She was by reputation a good organiser.
[ترجمه ترگمان]اون با شهرت خوب شهرت داشت
[ترجمه گوگل]او توسط شهرت یک سازمان خوب بود
[ترجمه گوگل]او توسط شهرت یک سازمان خوب بود
2. A special vote of thanks went to the organiser, Graham Davies.
[ترجمه ترگمان]گراه ام دیویس به عنوان یک رای ویژه به این سازمان رای داد
[ترجمه گوگل]یک رای مثبت از لطف گراهام دیویس به سازمان دهنده
[ترجمه گوگل]یک رای مثبت از لطف گراهام دیویس به سازمان دهنده
3. Recently Darlington's centre organiser, Barbara Murchie, travelled to London to escort a disabled woman to her new home.
[ترجمه ترگمان]باربارا Murchie، سازمان دهنده این مرکز، به لندن سفر کرد تا یک زن معلول را تا خانه جدیدش همراهی کند
[ترجمه گوگل]اخیرا برگزار کننده مرکز Darlington، باربارا Murchie، به لندن سفر کرد تا یک زن معلول را به خانه جدیدش هدایت کند
[ترجمه گوگل]اخیرا برگزار کننده مرکز Darlington، باربارا Murchie، به لندن سفر کرد تا یک زن معلول را به خانه جدیدش هدایت کند
4. A final word of praise for organiser Bob Fitzjohn, for getting the match off the ground.
[ترجمه ترگمان]\"باب Fitzjohn\" (باب Fitzjohn)، که مسئول برگزاری مسابقه از زمین بود، به کلمه \"باب Fitzjohn\" (باب Fitzjohn)اشاره کرد
[ترجمه گوگل]آخرین نکته ستایش برای برگزار کننده باب فیتز جون، برای گرفتن مسابقه از زمین
[ترجمه گوگل]آخرین نکته ستایش برای برگزار کننده باب فیتز جون، برای گرفتن مسابقه از زمین
5. The race organiser was in Gloucester today for the christening of an entrant bearing the city's name.
[ترجمه ترگمان]امروزه برگزار کننده این مسابقه در Gloucester برای غسل تعمید یک نفر از تازه وارد به نام شهر برگزار شد
[ترجمه گوگل]برگزار کننده مسابقه امروز در گلاستر برای تعقیب نامزدهایی که نام شهر را بر عهده داشتند، در گلوکز بود
[ترجمه گوگل]برگزار کننده مسابقه امروز در گلاستر برای تعقیب نامزدهایی که نام شهر را بر عهده داشتند، در گلوکز بود
6. Anyone who would like to attend should contact organiser Peter Goodwin on Redcar 47224
[ترجمه ترگمان]هر کسی که مایل باشد در این شرکت شرکت کند، باید با موسس ارتباط با پیتر گودوین دارد
[ترجمه گوگل]هر کسی که مایل به حضور است باید با پیتر گودوین، مدیر Redcar 47224، تماس بگیرد
[ترجمه گوگل]هر کسی که مایل به حضور است باید با پیتر گودوین، مدیر Redcar 47224، تماس بگیرد
7. Tournament organiser Ussher Watson will take late entries for the junior events this evening at Belfast 64793
[ترجمه ترگمان]Ussher واتسون، سازمان دهنده این مسابقات، در اواخر عصر امسال در بلفاست ۶۴۷۹۳ شرکت خواهد کرد
[ترجمه گوگل]ورزشکار مسابقات Ussher واتسون برای مداوای جوانان این شب در بلفاست 64793 ضبط خواهد کرد
[ترجمه گوگل]ورزشکار مسابقات Ussher واتسون برای مداوای جوانان این شب در بلفاست 64793 ضبط خواهد کرد
8. The organiser of the chosen rally should issue a ticket to their event free of charge, in exchange for the voucher.
[ترجمه ترگمان]سازمان دهنده این تظاهرات منتخب باید بلیط را به صورت رایگان برای این رویداد، در ازای آن voucher، صادر کند
[ترجمه گوگل]برگزار کننده انتخاب رالی باید به صورت رایگان بلیط خود را برای رویداد خود در نظر بگیرد
[ترجمه گوگل]برگزار کننده انتخاب رالی باید به صورت رایگان بلیط خود را برای رویداد خود در نظر بگیرد
9. Jean thought it most unfair to the organiser, in this case, Cecilia Taylor.
[ترجمه ترگمان]جین فکر می کرد که این موضوع برای سازمان دهنده این پرونده، سیسیلیا تیلور، ناعادلانه است
[ترجمه گوگل]ژان فکر کرد این بیشتر غیرمنصفانه به سازمان، در این مورد، سسیلیا تیلور
[ترجمه گوگل]ژان فکر کرد این بیشتر غیرمنصفانه به سازمان، در این مورد، سسیلیا تیلور
10. In Mid Glamorgan the teacher placement organiser is able to use the existing communication network to schools and business.
[ترجمه ترگمان]در میانه Glamorgan، سازمان دهنده قرار گیری معلم می تواند از شبکه ارتباطی موجود برای مدارس و کسب وکار استفاده کند
[ترجمه گوگل]در Mid Glamorgan، سازمان دهی معلم می تواند از شبکه ارتباطی موجود برای مدارس و کسب و کار استفاده کند
[ترجمه گوگل]در Mid Glamorgan، سازمان دهی معلم می تواند از شبکه ارتباطی موجود برای مدارس و کسب و کار استفاده کند
11. Organiser Rose Cuthbertson said the show would be followed up with teachers' action packs and practical workshop sessions on the environment.
[ترجمه ترگمان]Organiser رز Cuthbertson گفت که این برنامه با بسته های کاری معلمان و جلسات عملی کارگاه در مورد محیط زیست پی گیری خواهد شد
[ترجمه گوگل]برگزار کننده رز کوتبرتسون گفت که این نمایش با بسته های عملیات معلمان و جلسات کارگاه عملی در محیط زیست پیگیری خواهد شد
[ترجمه گوگل]برگزار کننده رز کوتبرتسون گفت که این نمایش با بسته های عملیات معلمان و جلسات کارگاه عملی در محیط زیست پیگیری خواهد شد
12. Anne Donnelly, our pilgrimage organiser, first walked to Walsingham in 1953 and celebrated her fortieth annual pilgrimage this year.
[ترجمه ترگمان]آن دانلی، سازمان حج ما، برای اولین بار در سال ۱۹۵۳ به Walsingham رفت و سال جاری ۴۰ سالگی را به عنوان زیارت سالیانه خود جشن گرفت
[ترجمه گوگل]آن دانلی، سازماندهی زیارت ما، برای اولین بار در سال 1953 به والسینگام رفت و در سال جاری سالگرد زیارت سالانه هفتاد آن را جشن گرفت
[ترجمه گوگل]آن دانلی، سازماندهی زیارت ما، برای اولین بار در سال 1953 به والسینگام رفت و در سال جاری سالگرد زیارت سالانه هفتاد آن را جشن گرفت
13. She was a good organiser.
[ترجمه ترگمان] اون دختر خوبی بود
[ترجمه گوگل]او یک سازمان خوب بود
[ترجمه گوگل]او یک سازمان خوب بود
14. The chief organiser is Giancarlo Gallino, president of the Piedmontese association of antique dealers.
[ترجمه ترگمان]سازمان دهنده اصلی انجمن Piedmontese Gallino، رئیس انجمن Piedmontese of است
[ترجمه گوگل]برگزار کننده اصلی جیانکارلو گالینو، رئیس انجمن پیمونتوس نمایندگی مجاز و فروش قدیمی است
[ترجمه گوگل]برگزار کننده اصلی جیانکارلو گالینو، رئیس انجمن پیمونتوس نمایندگی مجاز و فروش قدیمی است
پیشنهاد کاربران
مؤسس
سازمان دهنده
برگزارکننده
کلمات دیگر: