آغازین، ابتدایی، مقدماتی، تکوینی، ابتدائی
inceptive
آغازین، ابتدایی، مقدماتی، تکوینی، ابتدائی
انگلیسی به فارسی
آغازین، ابتدایی، مقدماتی، تکوینی
(دستور زبان) فعل آغازگر، شروعی
ابتکار
انگلیسی به انگلیسی
صفت ( adjective )
• (1) تعریف: incipient, beginning, or initial.
• متضاد: terminal
• متضاد: terminal
• (2) تعریف: in grammar, inchoative.
اسم ( noun )
مشتقات: inceptively (adv.)
مشتقات: inceptively (adv.)
• : تعریف: an inceptive verb, verb form, or affix.
• beginning, commencing, initial; of a beginning; pertaining to the beginning of an action (grammar)
کلمات دیگر: