کلمه جو
صفحه اصلی

regardful


(معمولا با: of) باملاحظه، متوجه، حساس، رعایت کننده

انگلیسی به فارسی

(به‌طور معمول با: of) باملاحظه، متوجه، حساس


مودب، متواضع


با احترام


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: regardfully (adv.)
(1) تعریف: paying attention or being observant (often fol. by of).
مشابه: considerate, mindful

- He is regardful of the well-being of others.
[ترجمه ترگمان] او از رفاه و رفاه دیگران آگاه است
[ترجمه گوگل] او از رفاه دیگران استقبال می کند

(2) تعریف: showing consideration or respect.
مشابه: considerate, respectful

• attentive, heedful, mindful; respectful, showing esteem

مترادف و متضاد

attentive, observant


Synonyms: advertent, arrect, aware, careful, considerate, deferential, duteous, dutiful, heedful, intentive, mindful, observative, observing, respectful, thoughtful, watchful


Antonyms: disregarding, ignorant, inattentive, unobservant


جملات نمونه

1. regardful of others' feelings
رعایت کننده ی احساسات دیگران

2. He is regardful of the feelings of other persons.
[ترجمه ترگمان]از احساسات دیگران است
[ترجمه گوگل]او از احساسات دیگران محترم است

3. Say more regardful words, since they bring you friendship.
[ترجمه ترگمان]از آخرین باری که دوستی و دوستی با تو در میان است چند کلمه دیگر بگو
[ترجمه گوگل]گفتن کلمات محترمانه تر، چون آنها دوستی را به شما می رسانند

4. The culture is a "soft strength" that being regardful in the international contests.
[ترجمه ترگمان]فرهنگ یک \"قدرت نرم\" است که در رقابت های بین المللی مورد استفاده قرار می گیرد
[ترجمه گوگل]فرهنگ یک 'قدرت نرم' است که در مسابقات بین المللی مورد توجه قرار می گیرد

5. The friends of Chinese National Federation of Trade Unions are always regardful of my marriage. Thank you. I have enough wise eyes to judge which gentleman fit me.
[ترجمه ترگمان]دوستان فدراسیون ملی اتحادیه های کارگری چین همیشه از ازدواج من لذت می برند متشکرم من به اندازه کافی چشم های wise دارم که ببینم کدام آقا با من جور است
[ترجمه گوگل]دوستان فدراسیون ملی اتحادیه های صنفی چینی همیشه از ازدواج من محروم هستند متشکرم من به اندازه کافی عاقلانه به قضاوت می اندیشم که آقایان به من احتیاج دارند

6. Today is Thanksgiving, I would like to thank the parents, relatives, teachers, friends, all the regardful and helpful peoples.
[ترجمه ترگمان]امروز روز شکرگزاری است، من دوست دارم از والدین، اقوام، معلمان، دوستان، تمام افراد خانواده و افراد مفید تشکر کنم
[ترجمه گوگل]امروز شکرگذاری است، من می خواهم از والدین، بستگان، معلمان، دوستان، و همه مردم محترم و مفید تشکر کنم

7. With clack of firecrackers, we realized that Zengrui was gone for ever. 19 persons attended the funeral comprising much more regardful voices, while the poet would never say a word.
[ترجمه ترگمان]با صدای تق تق آتش بازی متوجه شدیم که Zengrui برای همیشه رفته است ۱۹ نفر در مراسم تدفین شرکت کردند که حاوی صداهای بسیار more بودند، در حالی که شاعر هرگز کلمه ای بر زبان نمی آورد
[ترجمه گوگل]با فشردن فریزر، متوجه شدیم که Zengrui برای همیشه رفته است 19 نفر در مراسم تشییع جنازه حضور داشتند که شامل صداهای بسیار محترم تر بود، در حالی که شاعر هرگز یک کلمه نخواهد گفت

8. The translator is faithful to the original message on the micro level, while regardful of the usage of the target language and the target reader's reception on a macro level.
[ترجمه ترگمان]مترجم به پیام اصلی در سطح میکرو وفادار است، در حالی که قابلیت استفاده از زبان هدف و پذیرش خواننده هدف در یک سطح کلان، صادق است
[ترجمه گوگل]مترجم به پیام اصلی در سطح میکرو وفادار است، در حالی که با توجه به استفاده از زبان هدف و پذیرش خواننده هدف در سطح کلان است

regardful of others' feelings

رعایت‌کننده‌ی احساسات دیگران



کلمات دیگر: