صادر کننده ی جواز یا پروانه، گواهینامه دهنده (در حقوق licensor هم می نویسند)، licensor پروانه دهنده
licenser
صادر کننده ی جواز یا پروانه، گواهینامه دهنده (در حقوق licensor هم می نویسند)، licensor پروانه دهنده
انگلیسی به فارسی
( licensor ) پروانه دهنده
مجوز دهنده، پروانه دهنده
انگلیسی به انگلیسی
• one who gives permits, one who grants licenses; clerk in a licensing office, licencer
جملات نمونه
1. As the licenser and licensee, the legal subjects in the copyright license contracts under the network environment have new characters.
[ترجمه ترگمان]به عنوان the و licensee، موضوعات قانونی در قراردادهای مجوز کپی رایت در زیر محیط شبکه دارای نویسه های جدید هستند
[ترجمه گوگل]به عنوان مجوز و مجوز، افراد حقوقی در پروانه حق تکثیر قرارداد تحت محیط شبکه دارای شخصیت های جدید هستند
[ترجمه گوگل]به عنوان مجوز و مجوز، افراد حقوقی در پروانه حق تکثیر قرارداد تحت محیط شبکه دارای شخصیت های جدید هستند
2. Everyone has potentially a licenser within himself, and so there's no need - there's no logical need for a state licenser.
[ترجمه ترگمان]هر کسی به طور بالقوه یک licenser درون خودش دارد، بنابراین هیچ نیازی نیست - هیچ نیازی منطقی برای یک licenser دولتی وجود ندارد
[ترجمه گوگل]هر کس به طور بالقوه یک گواهینامه در خود دارد و بنابراین نیازی نیست - نیازی منطقی برای یک مجوز دولتی وجود ندارد
[ترجمه گوگل]هر کس به طور بالقوه یک گواهینامه در خود دارد و بنابراین نیازی نیست - نیازی منطقی برای یک مجوز دولتی وجود ندارد
3. Licenser is also the producer of the data contained in the Database (as defined below).
[ترجمه ترگمان]Licenser همچنین تولید کننده داده های موجود در پایگاه داده (که در زیر تعریف شده است)نیز می باشد
[ترجمه گوگل]مجوز دهنده همچنین تولید کننده اطلاعات موجود در پایگاه داده است (همانطور که در زیر تعریف شده است)
[ترجمه گوگل]مجوز دهنده همچنین تولید کننده اطلاعات موجود در پایگاه داده است (همانطور که در زیر تعریف شده است)
4. Also, patent, trademarks laws can often be used to bar unauthorized sales by foreign licensee, provided that the licenser has valid patent, trademark, or copyright protection.
[ترجمه ترگمان]همچنین، قوانین علایم تجاری اغلب می توانند برای منع فروش غیر مجاز توسط licensee خارجی به کار گرفته شوند، به شرطی که the حق ثبت اختراع، علامت تجاری و یا حفاظت از کپی رایت داشته باشد
[ترجمه گوگل]همچنین، حق ثبت اختراع، قوانین علامت های تجاری اغلب می تواند مورد استفاده قرار گیرد برای جلوگیری از فروش غیر مجاز توسط مجوز خارجی، با توجه به این که مجوز دارای حق ثبت اختراع، علامت تجاری یا حفاظت از کپی رایت است
[ترجمه گوگل]همچنین، حق ثبت اختراع، قوانین علامت های تجاری اغلب می تواند مورد استفاده قرار گیرد برای جلوگیری از فروش غیر مجاز توسط مجوز خارجی، با توجه به این که مجوز دارای حق ثبت اختراع، علامت تجاری یا حفاظت از کپی رایت است
5. With the combining of technology standard and patent, the technology standard's patent pool is becoming more and more important patent licenser.
[ترجمه ترگمان]با ترکیب استاندارد فن آوری و ثبت اختراع، مجموعه ثبت اختراع استاندارد فن آوری بیش از پیش ثبت اختراع شد
[ترجمه گوگل]با ترکیب استانداردهای فناوری و حق ثبت اختراع، استاندارد حقوقی استاندارد تکنولوژی در حال تبدیل شدن به مهم ترین مجوز گواهینامه حقوقی است
[ترجمه گوگل]با ترکیب استانداردهای فناوری و حق ثبت اختراع، استاندارد حقوقی استاندارد تکنولوژی در حال تبدیل شدن به مهم ترین مجوز گواهینامه حقوقی است
6. The Dow takes part in this project as a patent licenser.
[ترجمه ترگمان]داو در این پروژه به عنوان یک امتیاز انحصاری شرکت می کند
[ترجمه گوگل]Dow در این پروژه به عنوان یک گواهینامه ثبت اختراع شرکت می کند
[ترجمه گوگل]Dow در این پروژه به عنوان یک گواهینامه ثبت اختراع شرکت می کند
7. Visitors to this Web site can access the department's rules and regulations, curriculum framework, educational resources, licenser information, and a calendar of events.
[ترجمه ترگمان]بازدیدکنندگان این وب سایت می توانند به قوانین و مقررات سازمان، چارچوب برنامه درسی، منابع آموزشی، اطلاعات licenser و تقویم رویدادها دسترسی داشته باشند
[ترجمه گوگل]بازدید کنندگان این وب سایت می توانند به قوانین و مقررات اداره، چارچوب برنامه درسی، منابع آموزشی، اطلاعات مجوز و تقویم رویدادها دسترسی داشته باشند
[ترجمه گوگل]بازدید کنندگان این وب سایت می توانند به قوانین و مقررات اداره، چارچوب برنامه درسی، منابع آموزشی، اطلاعات مجوز و تقویم رویدادها دسترسی داشته باشند
کلمات دیگر: