کلمه جو
صفحه اصلی

masculinization


(noun) مرد بودن، مردی، مردانگی، حالت مردی

انگلیسی به فارسی

مرد بودن، مردی، مردانگی، حالت مردی


masculinization


انگلیسی به انگلیسی

• condition of attaining male characteristics (such as facial hair); abnormal development of male sexual characteristics in a woman due to treatment by male hormones; conversion into a male, transformation into a male (also masculinisation)

جملات نمونه

1. In order to judge the impact of fetal masculinization on men, it is useful to appraise its effect on the female.
[ترجمه ترگمان]برای قضاوت تاثیر جنین در مردان، ارزیابی تاثیر آن بر زنان مفید است
[ترجمه گوگل]به منظور قضاوت در مورد تاثیر روانی مردانگی جنین بر مردان، مفید است تا تاثیر آن بر زن را ارزیابی کنید

2. Steroid use causes male feminization and female masculinization.
[ترجمه ترگمان]استروئید درمان رو با استفاده از causes مذکر و مونث استفاده می کنه
[ترجمه گوگل]استفاده از استروئید باعث فمینیستی مرد و زن بودن زن می شود

3. It also predicts the new development of the masculinization of women's language through studying social education, economy and family modes.
[ترجمه ترگمان]همچنین توسعه جدید زبان زنان از طریق مطالعه آموزش اجتماعی، اقتصاد و حالت های خانواده را پیش بینی می کند
[ترجمه گوگل]این همچنین پیشرفت جدید مردانگی سازی زبان زنان را از طریق مطالعه تحصیلات اجتماعی، اقتصاد و شیوه های خانوادگی پیش بینی می کند

4. Having all those alleles hampers the masculinization of some parts of the brain that affect personality, making you gay, the theory goes.
[ترجمه ترگمان]داشتن همه alleles ها مانع از رفتن بخش هایی از مغز می شود که بر شخصیت تاثیر می گذارند و شما را شاد می کنند، این تئوری ادامه دارد
[ترجمه گوگل]این نظریه، با داشتن تمام این آللها، برخی از نقاط مغز را تحت تاثیر قرار می دهد که شخصیت را تحت تاثیر قرار می دهند و باعث می شود شما همجنسگرا باشید

5. Hormonal treatments in adolescence can often achieve a masculinization of the body.
[ترجمه ترگمان]درمان های Hormonal در دوران نوجوانی اغلب می توانند به a بدن دست یابند
[ترجمه گوگل]درمان های هورمونی در دوران نوجوانی اغلب می توانند مردانگی بدن را به دست آورند

6. Fetuses and infants may be particularly at risk when exposed in the womb or through breast milk because the hormones control masculinization of the reproductive tract.
[ترجمه ترگمان]Fetuses و نوزادان ممکن است به طور خاص در معرض خطر قرار بگیرند در حالی که در رحم و یا از شیر مادر قرار می گیرند، چون هورمون masculinization دستگاه تولید مثل را کنترل می کند
[ترجمه گوگل]جنین ها و نوزادان ممکن است به طور خاص در معرض خطر در رحم و یا از طریق شیر مادر به علت هورمون کنترل masculinization از دستگاه تولید مثل است

7. In fact, when you see the real narcissistic homoerotism, they would be out of your expect. Because you don't see who is masculinization and who is feminization from in person factors.
[ترجمه ترگمان]در حقیقت، وقتی شما خودشیفتگی واقعی را می بینید، آن ها از انتظارات شما خارج می شوند چون شما نمی بینید که چه کسی masculinization است و چه کسی از عوامل انسانی متمایز است
[ترجمه گوگل]در حقیقت، زمانی که شما می بینید homoerotism واقعی نارسیسیستی، آنها از انتظار شما خارج می شوند از آنجا که شما نمی بینید که مردانگی چیست و زنانه از عوامل فردی است

پیشنهاد کاربران

masculinization ( مطالعات زنان )
واژه مصوب: مردینه سازی
تعریف: دادن ویژگی های مردانه به کسی


کلمات دیگر: