چوب کبریت، مقوای کبریت
matchstick
چوب کبریت، مقوای کبریت
انگلیسی به فارسی
چوب کبریت، مقوای کبریت
مانند چوب کبریت (باریک و کوچک)
کتک زدن
انگلیسی به انگلیسی
• thin piece of wood or paper used for making matches; anything very slender or fragile
a matchstick is the stick of wood from a match.
a matchstick is the stick of wood from a match.
جملات نمونه
1.
چوب کبریت
2. he lighted a matchstick
او یک کبریت آتش زد.
3. Woolley picked his teeth with a matchstick.
[ترجمه ترگمان]Woolley دندان هایش را با چوب کبریتی بالا برد
[ترجمه گوگل]ووللی دندان هایش را با یک مارپیچ برداشت
[ترجمه گوگل]ووللی دندان هایش را با یک مارپیچ برداشت
4. Some fellas collect stamps. Others matchstick houses. Andy built a library.
[ترجمه ترگمان]بعضی ها تمبر جمع می کنن بقیه خانه چوب کبریتی درست می کنند اندی \"یه کتابخونه ساخته\"
[ترجمه گوگل]بعضی از افراد جمع می شوند دیگران خانه های دوست داشتنی اندی یک کتابخانه ساخت
[ترجمه گوگل]بعضی از افراد جمع می شوند دیگران خانه های دوست داشتنی اندی یک کتابخانه ساخت
5. The boy became asand thin as a matchstick after three years of miserable life.
[ترجمه ترگمان]پس از گذشت سه سال زندگی فلاکت بار، پسرک asand شد
[ترجمه گوگل]پس از سه سال زندگی بدبخت، پسربچه به عنوان یک مارپیچ به عنوان یک نازک شناخته شد
[ترجمه گوگل]پس از سه سال زندگی بدبخت، پسربچه به عنوان یک مارپیچ به عنوان یک نازک شناخته شد
6. Her hands were matchstick - thin, but her grasp on the shotgun was firm.
[ترجمه ترگمان]دستانش پر از چوب بود اما دستش روی شات گان محکم بود
[ترجمه گوگل]دستانش مارپیچی بود - نازک بود، اما درک او بر اسلحه سخت بود
[ترجمه گوگل]دستانش مارپیچی بود - نازک بود، اما درک او بر اسلحه سخت بود
7. A flimflam man, matchstick man, loser. Whatever you want to call it.
[ترجمه ترگمان]مرد حقه بازی، مرد موشک، بازنده هر چی بخوای بهش زنگ بزنی
[ترجمه گوگل]یک مرد flimflam، مرد بازیگوش، بازنده هر چه میخواهید آن را بنویسید
[ترجمه گوگل]یک مرد flimflam، مرد بازیگوش، بازنده هر چه میخواهید آن را بنویسید
8. A blue - eyed triplefin, small as a matchstick, guards its territory with an aggressive pose.
[ترجمه ترگمان]یک سگ آبی چشم آبی، کوچک به نام matchstick، با ژست تهاجمی از قلمرو خود محافظت می کند
[ترجمه گوگل]یک تریپلفین آبی چشم، کوچک به عنوان یک مارپیچی، سرزمین خود را با یک تهاجمی محافظت می کند
[ترجمه گوگل]یک تریپلفین آبی چشم، کوچک به عنوان یک مارپیچی، سرزمین خود را با یک تهاجمی محافظت می کند
9. Use a pointed object such as a broken matchstick.
[ترجمه ترگمان]از یک شی نوک دار مانند a شکسته استفاده کنید
[ترجمه گوگل]از یک جسم اشاره شده مانند یک جفت مارپیچ شکسته استفاده کنید
[ترجمه گوگل]از یک جسم اشاره شده مانند یک جفت مارپیچ شکسته استفاده کنید
10. The boy became yellow as a guinea and thin as a matchstick after three years of miserable life.
[ترجمه ترگمان]این پسر پس از سه سال زندگی فلاکت بار به زرد بدل شد و لاغر شد
[ترجمه گوگل]پس از سه سال زندگی بدبخت، پسربچه زرد به عنوان یک گینه و نازک به عنوان یک مارپیچ است
[ترجمه گوگل]پس از سه سال زندگی بدبخت، پسربچه زرد به عنوان یک گینه و نازک به عنوان یک مارپیچ است
11. More like troubled at mill Salford says there's more to its patron saint than pictures of matchstick men.
[ترجمه ترگمان]بیشتر شبیه این است که در آسیا بیش از عکس های مرده ای چوب کبریتی وجود دارد
[ترجمه گوگل]سیلفورد می گوید که بیشتر در معرض آسیب است
[ترجمه گوگل]سیلفورد می گوید که بیشتر در معرض آسیب است
12. His note consisted of a few words, impersonal, noncommittal, on a tiny scrap of paper written with a burned matchstick.
[ترجمه ترگمان]یادداشت او عبارت بود از چند کلمه، شخصی، غیر رسمی، با یک تکه کاغذ کوچک که با یک چوب کبریتی روشن نوشته شده بود
[ترجمه گوگل]یادداشت او شامل چند کلمه، غیر شخصی و غیرقابل انکار بود، در یک قطعه کوچک از مقاله نوشته شده با سوسو سوسن سوخته
[ترجمه گوگل]یادداشت او شامل چند کلمه، غیر شخصی و غیرقابل انکار بود، در یک قطعه کوچک از مقاله نوشته شده با سوسو سوسن سوخته
13. There was a hole in the pipe, no bigger than the head of a matchstick.
[ترجمه ترگمان]حفره ای در پیپ بود، نه بزرگ تر از کله یک چوب کبریتی
[ترجمه گوگل]یک سوراخ در لوله وجود دارد، نه بزرگتر از سر یک زاویه دار
[ترجمه گوگل]یک سوراخ در لوله وجود دارد، نه بزرگتر از سر یک زاویه دار
14. The twitch of his tail can a man's leg like a matchstick.
[ترجمه ترگمان]چرخش دنب او می تواند پای یک مرد را مثل چوب کبریتی درست کند
[ترجمه گوگل]دمیدن دم دم می تواند یک پای مردانه را مانند یک مارپیچ
[ترجمه گوگل]دمیدن دم دم می تواند یک پای مردانه را مانند یک مارپیچ
He lighted a matchstick.
او کبریتی آتش زد.
پیشنهاد کاربران
خلالی ( در آشپزی )
کلمات دیگر: