کلمه جو
صفحه اصلی

ornamental


آذینی، تزیینی، زینتی، آرایشی، تزئینی، گیاه آرایشی، گیاه تزئینی

انگلیسی به فارسی

آرایشی، تزئینی، گیاه آرایشی، گیاه تزئینی


زینتی


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
(1) تعریف: of or pertaining to ornament or decoration; decorative.

- The walls were covered by an ornamental tapestry.
[ترجمه ترگمان] دیوارها توسط یک پرده دیوارکوب تزیینی پوشیده شده بودند
[ترجمه گوگل] دیوارها با پرده های زینتی پوشیده شده بود
- The mosque has beautiful ornamental features.
[ترجمه ترگمان] این مسجد دارای ویژگی های زینتی زیبا می باشد
[ترجمه گوگل] مسجد دارای ویژگی های زیبا و زینتی است

(2) تعریف: used or grown solely for decoration.

- These sculpted columns are purely ornamental and are not needed to support the roof.
[ترجمه ترگمان] این ستون های ساخته شده کاملا زینتی هستند و برای حمایت از سقف مورد نیاز نیستند
[ترجمه گوگل] این ستون های مجسمه صرفا تزئینی هستند و برای حمایت از سقف لازم نیست
- The solarium was filled with ornamental trees.
[ترجمه ترگمان] The پر از درختان زینتی بود
[ترجمه گوگل] سولاریوم با درختان زینتی پر شده بود
اسم ( noun )
• : تعریف: anything decorative, esp. a plant cultivated for such a purpose.

• decorative, made for show
something that is ornamental is intended to be attractive rather than useful.

مترادف و متضاد

decorative


Synonyms: accessory, adorning, attractive, beautiful, beautifying, decking, decorating, delicate, dressy, elaborate, embellishing, enhancing, exquisite, fancy, festooned, florid, for show, furbishing, garnishing, heightening, luxurious, ornate, setting off, showy


Antonyms: plain, unembellished


جملات نمونه

1. the room was full of ornamental objects
اتاق پر از اشیای زینتی بود.

2. The stream was dammed up to form ornamental lakes.
[ترجمه ترگمان]رودخانه مسدود شده بود تا دریاچه های تزیینی را تشکیل دهد
[ترجمه گوگل]جریان تا دریاچه های زینتی شکل گرفت

3. The ornamental ironwork lends a touch of elegance to the house.
[ترجمه ترگمان]The آراسته به elegance در خانه lends
[ترجمه گوگل]آهن آلات زینتی به لمس ظرافت به خانه می دهد

4. The pillars in the centre are purely ornamental.
[ترجمه ترگمان]ستون ها در مرکز کاملا تزیینی هستند
[ترجمه گوگل]ستون ها در مرکز صرفا زینتی هستند

5. The ornamental pool blends perfectly with its surroundings.
[ترجمه ترگمان]استخر زینتی به طور کامل با محیط اطرافش ترکیب می شود
[ترجمه گوگل]استخر تزئینی کاملا با محیط اطراف آن ترکیب شده است

6. Ornamental copper pans hung on the wall.
[ترجمه ترگمان]Ornamental از روی دیوار آویخته بود
[ترجمه گوگل]تابه های مس زنجیره ای روی دیوار آویزان شده اند

7. Isaac, horrified, ducked behind the ornamental wall and slugged Saconi in the thigh.
[ترجمه ترگمان]ایزاک، وحشت زده، پشت دیوار زینتی و slugged Saconi در ران فرو رفت
[ترجمه گوگل]اسحاق، وحشت زده، در پشت دیوار زینتی سقوط کرد و ساکونی را در ران زد

8. At the risk of sounding smug, my ornamental kitchen garden gave me no such problems.
[ترجمه ترگمان]با وجود ریسکی که به نظر می رسید، باغچه آراسته من هیچ مشکلی به من نداد
[ترجمه گوگل]در معرض خطر صدای خشن، باغ وحش باغبانی زینتی من چنین مشکلی را به من نداد

9. Roses have structural as well as ornamental value in the garden.
[ترجمه ترگمان]در این باغ گل های رز و گل های تزیینی در باغ وجود دارند
[ترجمه گوگل]گلهای رز دارای ارزش ساختاری و زینتی در باغ هستند

10. He peeped through the white ornamental ironwork of the gate.
[ترجمه ترگمان]از میان ironwork سفید دروازه بیرون را نگاه کرد
[ترجمه گوگل]او از طریق زینتی سفید از دروازه نگاه کرد

11. Most of the survivors are ornamental trees; only a very few remain in natural forests.
[ترجمه ترگمان]اکثر نجات یافتگان، درختان زینتی هستند؛ تنها تعداد کمی از آن ها در جنگل های طبیعی باقی می مانند
[ترجمه گوگل]بیشتر بازماندگان درختان زینتی هستند تنها چند تن از آنها در جنگل های طبیعی باقی می مانند

12. Tapestries hung from ornamental wrought-iron rods that looked like antique weaponry.
[ترجمه ترگمان]Tapestries از rods که شبیه اسلحه های باستانی بودند آویخته بودند
[ترجمه گوگل]کوپه های ساخته شده از میله های زینتی از جنس آهن که مانند سلاح های قدیمی عجیب و غریب بودند

13. There are many more ways the ornamental gardener can satisfy a latent urge to produce food.
[ترجمه ترگمان]راه های دیگری نیز وجود دارند که باغبان زینتی می تواند نیاز پنهانی برای تولید غذا را ارضا کند
[ترجمه گوگل]راه های بسیاری وجود دارد که باغبان زینتی می تواند یک نیاز پنهانی برای تولید غذا را برآورده کند

14. Each ornamental fountain is designed to take a pump outlet so that water can spout from its mouth, shell or similar object.
[ترجمه ترگمان]هر فواره تزیینی برای گرفتن یک خروجی پمپ طراحی شده است تا آب بتواند از دهان، پوسته یا شی مشابه فوران کند
[ترجمه گوگل]هر چشمه تزئینی برای خروج از پمپ طراحی شده است تا آب از دهان، چشمه یا شبیه آن نشت کند

The room was full of ornamental objects.

اتاق پر از اشیای زینتی بود.


پیشنهاد کاربران

ornamental ( موسیقی )
واژه مصوب: تزیینی 1
تعریف: منسوب به تزیین


کلمات دیگر: