کلمه جو
صفحه اصلی

levier


گیرنده ی مالیات یا جریمه و غیره، وضع کننده مالیات، مالیات وصول کن

انگلیسی به فارسی

وضع کننده مالیات، مالیات وصول کن


پرشور


انگلیسی به انگلیسی

• one who imposes of taxes; collector of taxes; recruiter (military, etc.)

جملات نمونه

1. We were not expecting Mr Levy to give us a clear or well-defined answer.
[ترجمه ترگمان]انتظار نداشتیم که آقای لوی پاسخ صریح یا روشن به ما بدهد
[ترجمه گوگل]ما انتظار نداشتیم که آقای لووی پاسخی روشن و دقیق ارائه دهد

2. They levied religious taxes on Christian commercial transactions.
[ترجمه ترگمان]آن ها مالیات های مذهبی را بر معاملات تجاری مسیحی وضع کردند
[ترجمه گوگل]آنها مالیات مذهبی را برای معاملات تجاری مسیحی تحمیل کردند

3. They imposed a 5% levy on alcohol.
[ترجمه ترگمان]آن ها ۵ % مالیات بر الکل اعمال کردند
[ترجمه گوگل]آنها آب مقطر 5٪ را اعمال کردند

4. Congress is empowered to levy taxes.
[ترجمه ترگمان]کنگره قدرت گرفتن مالیات را دارد
[ترجمه گوگل]کنگره توان مالیاتی دارد

5. The government levies taxes on real estate and personal property.
[ترجمه ترگمان]دولت مالیات بر املاک و املاک و مستغلات را مالیات می دهد
[ترجمه گوگل]دولت مالیات را در املاک و مستغلات و ملک شخصی می پردازد

6. It turns out Levy is talking in metaphorical terms.
[ترجمه ترگمان]معلوم می شود که لوی در عبارات استعاری حرف می زند
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد لووی در شرایط استعاری صحبت می کند

7. The judge levied a ten thousand dollars fine against the factory for polluting the river.
[ترجمه ترگمان]قاضی برای آلوده کردن رودخانه ده هزار دلار جریمه کرد
[ترجمه گوگل]قاضی یک ده هزار دلار عادلانه در برابر کارخانه برای آلودگی رودخانه اعمال کرد

8. We should levy a heavy tax on the wealthy men.
[ترجمه ترگمان]ما باید مالیات سنگینی روی افراد ثروتمند بخریم
[ترجمه گوگل]ما باید یک مالیات سنگین برای مردان ثروتمند بدهیم

9. They levy a tax on him.
[ترجمه ترگمان]آن ها مالیاتی بر دوش او می گذارند
[ترجمه گوگل]آنها مالیات را به او می گیرند

10. Taxes should not be levied without the authority of Parliament.
[ترجمه ترگمان]مالیات نباید بدون اختیارات پارلمنت وضع شود
[ترجمه گوگل]مالیات ها نباید بدون قدرت مجلس اعمال شود

11. The kidnappers levied a ransom on the child's parents.
[ترجمه ترگمان]آدم ربایان در مورد والدین این کودک باج گرفته اند
[ترجمه گوگل]آدم ربایان پس انداز پدر و مادر فرزند را پرداخت کردند

12. Nazi Gemany levied war upon the Soviet Union.
[ترجمه ترگمان]نازی علیه اتحاد جماهیر شوروی جنگ کرد
[ترجمه گوگل]جنگجویان نازی جنگ شوروی را به عهده گرفتند

13. A direct food levy was imposed by the local government.
[ترجمه ترگمان]یک مالیات مستقیم غذایی توسط دولت محلی تحمیل شد
[ترجمه گوگل]مجوز مستقیم غذا توسط دولت محلی تحمیل شد

14. Heavy fines were levied on motoring offenders.
[ترجمه ترگمان]جریمه های سنگین برای offenders motoring وضع شدند
[ترجمه گوگل]جریمه های شدید در مورد جرایم اتومبیل جبران شد

15. Taxes should be levied more on the rich than on the poor.
[ترجمه ترگمان]مالیات باید بر توانگران افزوده شود تا فقرا
[ترجمه گوگل]مالیات باید بیشتر از ثروتمندان نسبت به فقرا اعمال شود


کلمات دیگر: