کلمه جو
صفحه اصلی

politicking


فعالیت سیاسی (به ویژه برای به دست آوردن رای یا حامی در انتخابات)

انگلیسی به فارسی

فعالیت سیاسی (به‌ویژه برای به دست آوردن رای یا حامی در انتخابات)


سیاسی کردن، سیاست بافی کردن، جنبه سیاسی دادن به


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: political activity, esp. campaigning before an election.

• act of working in politics, involvement in politics
politicking is political activity that people take part in, usually to gain votes or for their own personal advantage; used showing disapproval.

جملات نمونه

1. The politicking at Westminster is extremely intense.
[ترجمه ترگمان]فعالیت سیاسی در وست مینیستر به شدت شدید است
[ترجمه گوگل]سیاستگذاری در وست مینستر بسیار شدید است

2. A lot of politicking preceded the choice of the new director.
[ترجمه ترگمان]سیاست چقدر سیاست گذاری پیش از انتخاب کارگردان جدید بود
[ترجمه گوگل]بسیاری از سیاستمداران قبل از انتخاب مدیر جدید پیش رفتند

3. There are also difficulties of child-rearing and politicking at one and the same time.
[ترجمه ترگمان]همچنین مشکلاتی در پرورش کودک و فعالیت سیاسی در یک زمان وجود دارد
[ترجمه گوگل]در همان زمان نیز مشکلات پرورش کودکان و سیاستمداران وجود دارد

4. Such cut-and-thrust politicking has always been Mr Brown's speciality.
[ترجمه ترگمان]سیاست بافی و فعالیت سیاسی همیشه تخصص آقای براون بوده است
[ترجمه گوگل]چنین سیاستهای بریدن و رانندگی همیشه تخصص آقای براون بوده است

5. "In some respects politicking is going to take precedence over policy making," said Josten.
[ترجمه ترگمان]Josten گفت: \" در برخی موارد، سیاست گذاران باید بر سیاست گذاری اولویت داشته باشند \"
[ترجمه گوگل]جاستن گفت: 'در برخی موارد، سیاستگذاری بر اهمیت دادن به سیاستگذاری تاکید دارد

6. Is it some kind of politicking that I don't understand?
[ترجمه ترگمان]این یه جور politicking که من نمی فهمم؟
[ترجمه گوگل]آیا نوعی سیاستمدارانه است که من نمی فهمم؟

7. Politicking involves more malicious acts, like sabotage and taking undue credit.
[ترجمه ترگمان]politicking شامل اقدامات مخرب تری مانند خرابکاری و گرفتن اعتبار بی مورد است
[ترجمه گوگل]سیاست گذاری شامل اقدامات مخرب بیشتری مانند خرابکاری و اعتبار غیرقانونی است

8. Politicking and grand strategising were not the skills that first made Google world - beater.
[ترجمه ترگمان]politicking و strategising بزرگ مهارت هایی نبودند که ابتدا باعث شد گوگل - beater شود
[ترجمه گوگل]سیاستگذاری و استراتژی بزرگ، مهارتهایی بود که اولا گوگل دنیای بیچاره را ساخت

9. Samaras warned his party's members campaign-style politicking will not be tolerated.
[ترجمه ترگمان]Samaras به اعضای حزب خود هشدار داد که فعالیت سیاسی به سبک کمپین تحمل نخواهد شد
[ترجمه گوگل]ساماراس هشدار داد که اعضای حزب خود، سیاستمدارانه به سبک مبارزات انتخاباتی تحمل نخواهند شد

10. It is the most tasteless politicking on a very serious subject.
[ترجمه ترگمان]این یک فعالیت سیاسی بی مزه در یک موضوع بسیار جدی است
[ترجمه گوگل]این بی مزه ترین سیاستمدار بودن یک موضوع بسیار جدی است

11. About four months out of six, the Senator is away politicking.
[ترجمه ترگمان]، حدود ۴ ماه از ۶ ماه سناتور \"politicking\" فرار کرده
[ترجمه گوگل]حدود چهار ماه از شش سالگی سناتور دور سیاستمدار است

12. They had yet another stop in a busy day of retail politicking.
[ترجمه ترگمان]آن ها در یک روز پر مشغله، فعالیت سیاسی خرده فروشی را متوقف کرده بودند
[ترجمه گوگل]آنها یک روز دیگر در یک روز پر از پولیتی خرده فروشی ایستاده بودند

13. You spot this hot looker across the room, this real babe, so you wander over and start politicking.
[ترجمه ترگمان]تو این ظاهر جذاب رو اونور اتاق می بینی، این جیگر واقعی، پس تو این ور و اون ور و اون ور و اون ور و اون ور و اون ور میری
[ترجمه گوگل]این شخصیت گرم را در اطراف اتاق، این شخص ساده و معصوم واقعی قرار می دهی، بنابراین شما بیش از پیش سرگردان می شوید و شروع به سیاست گذاری می کنید

پیشنهاد کاربران

سیاست بازی


کلمات دیگر: