پلیس مشروطه
police constable
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
• a police constable is a policeman or policewoman of the lowest rank.
جملات نمونه
1. A police constable is handling all inquiries.
[ترجمه ترگمان]یک پاسبان پلیس در حال رسیدگی به همه تحقیقات است
[ترجمه گوگل]کنگره پلیس در حال رسیدگی به همه سوالات است
[ترجمه گوگل]کنگره پلیس در حال رسیدگی به همه سوالات است
2. An hour later a police constable went to the house to confirm Mr Hutchinson's fears.
[ترجمه ترگمان]یک ساعت بعد، یک پاسبان پلیس به خانه رفت تا ترس آقای هاتکینسون را تایید کند
[ترجمه گوگل]یک ساعت بعد یک پلیس مشغول به کار شد تا ترس آقای هاچینسون را تأیید کند
[ترجمه گوگل]یک ساعت بعد یک پلیس مشغول به کار شد تا ترس آقای هاچینسون را تأیید کند
3. I recognised the uniform of a police constable.
[ترجمه ترگمان]من یونیفورم یک پاسبان پلیس را شناختم
[ترجمه گوگل]من لباس یک پلیس پلیس را به رسمیت شناختم
[ترجمه گوگل]من لباس یک پلیس پلیس را به رسمیت شناختم
4. A woman police constable deposited four plastic cups of tea on the formica.
[ترجمه ترگمان]یک پاسبان پلیس چهار فنجان پلاستیکی چای را در the گذاشت
[ترجمه گوگل]پلیس زن پلیس چهار فنجان پلاستیکی از چای را روی قالب قرار داده است
[ترجمه گوگل]پلیس زن پلیس چهار فنجان پلاستیکی از چای را روی قالب قرار داده است
5. Wilkins said that he and the police constable had hold of one another and the officer had fallen to the ground.
[ترجمه ترگمان]ویلکینز گفت که او و پاسبان پلیس یکی دیگر را نگه داشته بودند و افسر به زمین افتاده بود
[ترجمه گوگل]ویلکینز گفت که او و پلیس مشغول نگه داشتن یکدیگر هستند و افسر به زمین افتاده است
[ترجمه گوگل]ویلکینز گفت که او و پلیس مشغول نگه داشتن یکدیگر هستند و افسر به زمین افتاده است
6. While a police constable was in the living room, the car parked outside was being daubed by the youth.
[ترجمه ترگمان]در حالی که یک پاسبان پلیس در اتاق نشیمن بود، اتومبیلی که بیرون پارک شده بود توسط جوانان نقاشی شده بود
[ترجمه گوگل]در حالی که یک کنسول پلیس در اتاق نشیمن بود، خودروی پارک شده در خارج جوانه زده شد
[ترجمه گوگل]در حالی که یک کنسول پلیس در اتاق نشیمن بود، خودروی پارک شده در خارج جوانه زده شد
7. Father Barnes had gone, escorted home by a police constable.
[ترجمه ترگمان]پدر \"بارنز\" رفته بود و پلیس رو تا خونه همراهی کرده بود
[ترجمه گوگل]پدر بارنز رفته است، یک پاسبان پلیس به خانه منتقل شده است
[ترجمه گوگل]پدر بارنز رفته است، یک پاسبان پلیس به خانه منتقل شده است
8. Strongly recommend Woman Police Constable follow - up work, French version, easy to fly operation.
[ترجمه ترگمان]پلیس زن به شدت توصیه می کند که سرکار ماندی کار، نسخه فرانسوی را دنبال کند و عملیات پرواز را آسان کند
[ترجمه گوگل]به شدت توصیه زن پلیس مشروط به دنبال کار، نسخه فرانسوی، آسان برای پرواز عملیات
[ترجمه گوگل]به شدت توصیه زن پلیس مشروط به دنبال کار، نسخه فرانسوی، آسان برای پرواز عملیات
9. Tse, his driver and a police constable were later convicted of conspiring to pervert the course.
[ترجمه ترگمان]Tse، راننده او و یک پاسبان پلیس بعدا به توطئه برای منحرف کردن مسیر منحرف شدند
[ترجمه گوگل]تس، راننده او و یک مشاور پلیس بعدا به توافق برای از بین بردن این دوره محکوم شدند
[ترجمه گوگل]تس، راننده او و یک مشاور پلیس بعدا به توافق برای از بین بردن این دوره محکوم شدند
10. Woman police constable Macintosh was at the scene of the accident.
[ترجمه ترگمان]افسر پلیس زن (مکینتاش)در صحنه تصادف بود
[ترجمه گوگل]زن پلیس مکینتاش مشکوک در صحنه حادثه بود
[ترجمه گوگل]زن پلیس مکینتاش مشکوک در صحنه حادثه بود
11. Police Constable Brown trudged his lonely beat.
[ترجمه ترگمان]افسر پلیس، کانستبل براون، در حالی که تک و تنها می زد، به راه افتاد
[ترجمه گوگل]پلیس مشورتی براون، ضرب و شتم تنهایی او را تحمل کرد
[ترجمه گوگل]پلیس مشورتی براون، ضرب و شتم تنهایی او را تحمل کرد
12. Police Constable Smith and Jones are on patrol.
[ترجمه ترگمان]پلیس پاسبان اسمیت و جونز در حال گشت زنی هستند
[ترجمه گوگل]پلیس پاسبان اسمیت و جونز در حال گشت زنی هستند
[ترجمه گوگل]پلیس پاسبان اسمیت و جونز در حال گشت زنی هستند
13. In due course, she was charged with and convicted of obstruction of a police constable in the execution of his duty.
[ترجمه ترگمان]در این دوره، او متهم شد و متهم به ممانعت از یک پاسبان پلیس در اجرای وظیفه خود شد
[ترجمه گوگل]به زودی، او را به اتهام محاربه و محکوم کردن مجازات یک پلیس مخفی در اجرای وظیفه خود محکوم کرد
[ترجمه گوگل]به زودی، او را به اتهام محاربه و محکوم کردن مجازات یک پلیس مخفی در اجرای وظیفه خود محکوم کرد
14. Before shaving, he rang his office and spoke to the woman police constable who acted as his secretary.
[ترجمه ترگمان]قبل از اصلاح صورت، دفتر خود را به صدا درآورد و با پاسبان پلیس که نقش منشی او را بازی می کرد صحبت کرد
[ترجمه گوگل]قبل از اصلاح، او دفتر خود را زد و با پلیس پلیس زن صحبت کرد که به عنوان دبیرش عمل کرد
[ترجمه گوگل]قبل از اصلاح، او دفتر خود را زد و با پلیس پلیس زن صحبت کرد که به عنوان دبیرش عمل کرد
پیشنهاد کاربران
مامور پلیس
کلمات دیگر: