کلمه جو
صفحه اصلی

policewoman

انگلیسی به فارسی

پلیس


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: policewomen
• : تعریف: a female member of a police force.

• female police officer, cop, female constable
a policewoman is a woman who is a member of the police force.

جملات نمونه

1. The thieves easily outran the policewoman who was chasing them.
[ترجمه ترگمان]دزدان به آسانی بر سر کسانی که دنبالشان می کردند پیشی گرفت
[ترجمه گوگل]دزدان به راحتی پلیس زنانی را که آنها را تعقیب می کنند بیرون می کشاند

2. A policewoman attempted to mollify her.
[ترجمه ترگمان]یک policewoman سعی کرد که او را خوشحال کند
[ترجمه گوگل]یک زن پلیس سعی کرد او را محکوم کند

3. The policewoman found a frightened child in the hut.
[ترجمه ترگمان]The در کلبه یک بچه ترسو پیدا کردند
[ترجمه گوگل]پلیس یک کودک ترسناک را در کلبه پیدا کرد

4. The spy was caught by a policewoman who posed as a prostitute.
[ترجمه ترگمان]جاسوس توسط کسی که به عنوان یک فاحشه ژست گرفته بود دستگیر شد
[ترجمه گوگل]جاسوسی توسط یک زن پلیس گرفتار شد که به عنوان یک فاحشه ظاهر شد

5. He even tried to sweet-talk the policewoman who arrested him.
[ترجمه ترگمان]حتی سعی کرد با policewoman که او را دستگیر کرده بود صحبت کند
[ترجمه گوگل]او حتی سعی کرد به حرف زدن زن پلیس که او را دستگیر میکرد

6. She was cleverly disguised as a policewoman.
[ترجمه ترگمان]اون با مهارت خودشو به عنوان \"policewoman\" تغییر داده بود
[ترجمه گوگل]او هوشمندانه به عنوان پلیس مخفی شده بود

7. Mary is an excellent policewoman.
[ترجمه ترگمان]مری یک پلیس زن بسیار عالی است
[ترجمه گوگل]مریم پلیس عالی است

8. The policewoman, Song Anni, came up to survey the scene.
[ترجمه ترگمان]مامور پلیس زن، \"Song Anni\" برای بررسی صحنه آمد
[ترجمه گوگل]زن پلیس، آهنگ آنی، برای بررسی صحنه آمد

9. A young policewoman came out, took a good look at her, decided to be annoyed, and went back.
[ترجمه ترگمان]یک دختر جوان از خانه بیرون آمد، نگاهی به او انداخت و تصمیم گرفت که ناراحت و ناراحت به نظر برسد و به راه خود ادامه داد
[ترجمه گوگل]زن پلیس جوان بیرون آمد، نگاهی به او کرد، تصمیمی گرفت و به عقب برگردد

10. A policewoman discovered the blaze which occurred in the early hours of yesterday.
[ترجمه ترگمان]یک پلیس زن در ساعات اولیه روز گذشته آتش سوزی را کشف کرد
[ترجمه گوگل]یک پلیس کشف آتش سوزی که در اوایل شب گذشته رخ داد

11. Babur sneaks a look at the policewoman.
[ترجمه ترگمان]Babur دزدکی یک نگاه به the بنداز
[ترجمه گوگل]بابر نگاهی به پلیس می اندازد

12. A policewoman was trying to calm the boy's distraught mother.
[ترجمه ترگمان]یک policewoman داشت سعی می کرد که مادر پریشان او را آرام کند
[ترجمه گوگل]یک زن پلیس سعی کرد که مادر مادرش را آرام کند

13. When a policewoman got out of the vehicle he rammed it and drove straight into a wall which was demolished.
[ترجمه ترگمان]وقتی یک policewoman از ماشین پیاده شد، آن را خورد و مستقیما به دیواری که ویران شده بود هدایت کرد
[ترجمه گوگل]وقتی یک زن پلیس خارج از وسیله نقلیه شد، آن را رام کرد و به طور مستقیم به دیوار رانده شد


کلمات دیگر: