کلمه جو
صفحه اصلی

irruptive


تاخت وتازکننده، متهاجم، حمله کننده

انگلیسی به فارسی

سرکوبگر


انگلیسی به انگلیسی

• tending to burst or break in; intrusive, invasive

جملات نمونه

1. Sends army to irruptive Egypt, from now on Rome rules to amount to more than 600 years, making Egypt become one of the main Christendoms at that time.
[ترجمه ترگمان]ارسال ارتش به irruptive مصر، از هم اکنون بر روی قوانین روم تا بیش از ۶۰۰ سال، تبدیل مصر به یکی از the اصلی در آن زمان شده است
[ترجمه گوگل]ارتش مصر را به مصر متزلزل می کند، از آن زمان به بعد، رژیم های رم به بیش از 600 سال می رسند، و مصر در آن زمان یکی از اصلی ترین گروه های مسلمان شد

2. Domestic accuses aircraft manufacturer seeking the way of irruptive server market.
[ترجمه ترگمان]تولید کننده هواپیما به دنبال راه رفتن به بازار سرور irruptive است
[ترجمه گوگل]داخلی متهم سازنده هواپیما به دنبال راه حلی برای سرور سرور متضاد است

3. Irruptive rock body reservoir is one of important volcanic rock reservoirs.
[ترجمه ترگمان]؟ دریاچه سنگی Irruptive یکی از مخازن مهم سنگ آتشفشانی است
[ترجمه گوگل]مخزن سنگ بدن انفجاری یکی از مهمترین ذخایر سنگ های آتشفشانی است

4. Irruptive rock body reservoir is one of important rock reservoirs.
[ترجمه ترگمان]مخزن بدنه سنگی Irruptive یکی از مخازن مهم سنگی است
[ترجمه گوگل]مخزن سنگ بدن انفجاری یکی از ذخایر مهم سنگ است

5. Four important item that this part is on the definition the concept's foundation of the offense of illegal and irruptive calculator information system, proceeds to that offense treatise.
[ترجمه ترگمان]چهار مورد مهم که این بخش در تعریف اصل مفهوم جرم سیستم اطلاعات ماشین حساب غیرقانونی و irruptive قرار دارد، به این مقاله توهین درآمد
[ترجمه گوگل]چهار مورد مهمی که این بخش بر تعریف مفهوم پایه گذاری تخطی از سیستم اطلاعات حسابداری غیر قانونی و سرکوبگر است، به رساله این تخطی ادامه می دهد

6. When just knowing to prepare to begin to make a station, join in otherly net with great actual strength, big fund is irruptive this industry.
[ترجمه ترگمان]زمانی که دانش آموزان در حال آماده شدن برای شروع یک ایستگاه هستند، به شبکه otherly با قدرت واقعی بزرگ ملحق می شوند، صندوق بزرگ irruptive این صنعت است
[ترجمه گوگل]هنگامی که تنها دانستن آماده شدن برای شروع یک ایستگاه، به دیگر شبکه های خبری با قدرت واقعی واقعی پیوست، صندوق بزرگ این صنعت را سرکوب می کند

7. Tumor can erode the bone of base, also but irruptive skin, make its attenuate, necrotic even haemorrhage.
[ترجمه ترگمان]این تومور می تواند استخوان پایه را از بین ببرد، بلکه پوست irruptive را تضعیف کند، و حتی خونریزی را تضعیف کند
[ترجمه گوگل]تومور می تواند استخوان پایه را تخریب کند، اما پوست را نیز تضعیف می کند، آن را تضعیف می کند، خونریزی و حتی خونریزی ایجاد می کند

8. The gas outside can preventing already so from the gate straight irruptive sitting room, also can make at the same time narrow porch does not appear too narrow.
[ترجمه ترگمان]گاز خارج از منزل می تواند از جلو در اتاق نشیمن جلوگیری کند، همچنین می تواند در همان زمان که هشتی باریک خیلی باریک به نظر نمی رسد، انجام دهد
[ترجمه گوگل]گاز خارج می تواند جلوگیری از در حال حاضر از دروازه اتاق نشیمن مستقل است، همچنین می تواند در همان زمان ساخته حصیر باریک به نظر می رسد بیش از حد باریک

9. If the illness needs, usable a few tepid yellow rice or millet wine are irruptive take.
[ترجمه ترگمان]اگر این بیماری به آن نیاز داشته باشد، چند برنج زرد و یا ارزن قابل استفاده نیستند
[ترجمه گوگل]اگر بیماری نیاز داشته باشد، ممکن است چند عدد برنج یا پوره زرد خرد شده استفاده شود

پیشنهاد کاربران

ناآرامی


کلمات دیگر: