سیاسی کردن، در امور سیاسی شرکت کردن، تدبیرگانی کردن، politick سیاست بافی کردن، جنبه سیاسی دادن به
politicize
سیاسی کردن، در امور سیاسی شرکت کردن، تدبیرگانی کردن، politick سیاست بافی کردن، جنبه سیاسی دادن به
انگلیسی به فارسی
( politick ) سیاست بافی کردن، جنبه سیاسی دادن به
انگلیسی به انگلیسی
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: politicizes, politicizing, politicized
مشتقات: politicization (n.)
حالات: politicizes, politicizing, politicized
مشتقات: politicization (n.)
• : تعریف: to interpret in a political way; make political.
- The committee politicized everything it discussed except the weather.
[ترجمه ترگمان] کمیته به جز آب و هوا همه چیز را مورد بحث و بررسی قرار داد
[ترجمه گوگل] این کمیته همه چیز را به جز آب و هوا بحث کرد
[ترجمه گوگل] این کمیته همه چیز را به جز آب و هوا بحث کرد
• make political, cause to be political; deal with politics, be involved in politics (also politicise)
to politicize someone means to make them more interested in or aware of politics; a formal word.
to politicize an event, situation, or activity means to turn it into a political issue; a formal word.
to politicize someone means to make them more interested in or aware of politics; a formal word.
to politicize an event, situation, or activity means to turn it into a political issue; a formal word.
جملات نمونه
1. (c. popper) we want to moralize politics and not to politicize morals
ما می خواهیم سیاست را اخلاقی کنیم ولی نمی خواهیم اخلاقیات را سیاسی کنیم.
2. Some feminists had attempted to politicize personal life.
[ترجمه ترگمان]برخی از طرفداران feminists تلاش کرده بودند تا زندگی خصوصی خود را به دست آورند
[ترجمه گوگل]بعضی از فمینیست ها تلاش کردند تا زندگی شخصی خود را کنترل کنند
[ترجمه گوگل]بعضی از فمینیست ها تلاش کردند تا زندگی شخصی خود را کنترل کنند
3. Or should we politicize the principle of altruism on the grounds that it is no more than enlightened self-interest?
[ترجمه ترگمان]یا باید اصل نوع دوستی را در زمینه هایی که بیش از منافع شخصی روشنفکرانه است، درک کنیم؟
[ترجمه گوگل]یا ما باید اصل التریسم را بر اساس آن که بیشتر از خودکفایی روشنفکر نیست، سیاسی کنیم؟
[ترجمه گوگل]یا ما باید اصل التریسم را بر اساس آن که بیشتر از خودکفایی روشنفکر نیست، سیاسی کنیم؟
4. We must oppose attempt to politicize trade issues. Politicizing trade issues will harm the interests of not just one side, but both sides.
[ترجمه ترگمان]ما باید با تلاش برای رفع مشکلات تجاری مخالف باشیم مسایل تجاری politicizing منافع نه تنها یک طرف بلکه هر دو طرف را به خطر می اندازد
[ترجمه گوگل]ما باید با تلاش برای سیاست گذاری مسائل تجاری مخالفت کنیم سیاست گذاری مسائل تجاری به منافع نه تنها یک طرف، بلکه هر دو طرف، آسیب می رساند
[ترجمه گوگل]ما باید با تلاش برای سیاست گذاری مسائل تجاری مخالفت کنیم سیاست گذاری مسائل تجاری به منافع نه تنها یک طرف، بلکه هر دو طرف، آسیب می رساند
5. "I think that those who try to politicize those things are just way, way, way off base," the official told Politico.
[ترجمه ترگمان]این مقام به Politico گفت: \" من فکر می کنم که آن هایی که سعی می کنند این چیزها را از بین ببرند، راه، راه، راه دور هستند \"
[ترجمه گوگل]'من فکر می کنم که کسانی که سعی می کنند این چیزها را سیاست گذاری کنند، فقط راهی، راه، راه دور هستند'، این مقام به Politico گفت
[ترجمه گوگل]'من فکر می کنم که کسانی که سعی می کنند این چیزها را سیاست گذاری کنند، فقط راهی، راه، راه دور هستند'، این مقام به Politico گفت
6. Why did he politicize the fight against terrorism?
[ترجمه ترگمان]چرا او با تروریسم مبارزه کرد؟
[ترجمه گوگل]چرا او مبارزه علیه تروریسم را سیاسی کرد؟
[ترجمه گوگل]چرا او مبارزه علیه تروریسم را سیاسی کرد؟
7. The ministry criticized what it called attempts to politicize the Olympics.
[ترجمه ترگمان]این وزارتخانه از آنچه که آن را تلاش برای جلوگیری از المپیک نامید انتقاد کرد
[ترجمه گوگل]این وزارت انتقاد از آنچه که آن را تلاش برای سیاسی کردن بازی های المپیک نامید
[ترجمه گوگل]این وزارت انتقاد از آنچه که آن را تلاش برای سیاسی کردن بازی های المپیک نامید
8. It is overkill to politicize the issue and link it to China-US relations or even to China's international image.
[ترجمه ترگمان]لازم به ذکر است که این مساله مطرح شود و آن را به روابط چین و آمریکا و یا حتی به تصویر بین المللی چین مرتبط سازد
[ترجمه گوگل]این مسئله به سیاستزدن مسئله و ارتباط آن با روابط چین و آمریکا یا حتی تصویر بین المللی چین چیره می شود
[ترجمه گوگل]این مسئله به سیاستزدن مسئله و ارتباط آن با روابط چین و آمریکا یا حتی تصویر بین المللی چین چیره می شود
9. 'They would like to politicize the issue, but Lenovo is truly a global company, ' said Mr. Liu.
[ترجمه ترگمان]آن ها دوست دارند مساله را حل کنند، اما Lenovo واقعا یک شرکت جهانی است
[ترجمه گوگل]آقای لیو می گوید: 'آنها می خواهند مسئله را سیاست گذاری کنند، اما Lenovo واقعا یک شرکت جهانی است '
[ترجمه گوگل]آقای لیو می گوید: 'آنها می خواهند مسئله را سیاست گذاری کنند، اما Lenovo واقعا یک شرکت جهانی است '
10. But if we're going to politicize the military, we need to figure out a way to air the views of the uniformed skeptics, too.
[ترجمه ترگمان]اما اگر قرار است ارتش را از بین ببریم، باید راهی برای مقابله با دیدگاه های شکاکان uniformed پیدا کنیم
[ترجمه گوگل]اما اگر ما قصد داریم ارتش را سیاستگذاری کنیم، باید راهی برای ارزیابی دیدگاه های شک و تردید یکسان داشته باشیم
[ترجمه گوگل]اما اگر ما قصد داریم ارتش را سیاستگذاری کنیم، باید راهی برای ارزیابی دیدگاه های شک و تردید یکسان داشته باشیم
11. Democrats believe that Earth Day is a special day for them to demagogue and politicize environmental issues.
[ترجمه ترگمان]دموکرات ها بر این باورند که روز زمین یک روز ویژه برای آن ها برای demagogue و politicize مسایل محیطی است
[ترجمه گوگل]دموکرات ها بر این باورند که روز زمین روز خاصی برای آنها است تا مشکلات زیست محیطی را از بین ببرند و سیاسی شوند
[ترجمه گوگل]دموکرات ها بر این باورند که روز زمین روز خاصی برای آنها است تا مشکلات زیست محیطی را از بین ببرند و سیاسی شوند
12. It is highly unlikely that any formal moves will be made to politicize senior civil service appointments.
[ترجمه ترگمان]بسیار بعید است که هر حرکت رسمی برای politicize قرار ملاقات ارشد خدمات مدنی انجام شود
[ترجمه گوگل]بسیار نامطلوب است که هر گونه حرکت رسمی به منظور تعیین سقف های ارشد خدمات عمومی سیاسی صورت گیرد
[ترجمه گوگل]بسیار نامطلوب است که هر گونه حرکت رسمی به منظور تعیین سقف های ارشد خدمات عمومی سیاسی صورت گیرد
13. They know the modern trick is to extract the maximum political benefit from the Games without appearing to politicize them.
[ترجمه ترگمان]آن ها می دانند که ترفند جدید استخراج بیش ترین سود سیاسی از این بازی ها است بدون این که ظاهر شود
[ترجمه گوگل]آنها می دانند که ترفندهای مدرن این است که حداکثر سود سیاسی را از بازی ها بدون ظهور سیاسی کردن آنها به دست آورند
[ترجمه گوگل]آنها می دانند که ترفندهای مدرن این است که حداکثر سود سیاسی را از بازی ها بدون ظهور سیاسی کردن آنها به دست آورند
14. We need to preserve the independence of the Fed from efforts to politicize monetary policy and to limit the Fed's ability to regulate financial firms.
[ترجمه ترگمان]ما نیاز به حفظ استقلال بانک مرکزی از تلاش برای تضمین سیاست پولی و محدود کردن توانایی بانک مرکزی برای تنظیم شرکت های مالی داریم
[ترجمه گوگل]ما باید استقلال فدرال را از تلاش برای سیاست گذاری سیاست پولی و محدود کردن توانایی بانک فدرال برای تنظیم شرکت های مالی حفظ کنیم
[ترجمه گوگل]ما باید استقلال فدرال را از تلاش برای سیاست گذاری سیاست پولی و محدود کردن توانایی بانک فدرال برای تنظیم شرکت های مالی حفظ کنیم
(C. Popper) we want to moralize politics and not to politicize morals.
ما میخواهیم سیاست را اخلاقی کنیم؛ ولی نمیخواهیم اخلاقیات را سیاسی کنیم.
کلمات دیگر: