دارای جنون خفیف
hypomanic
دارای جنون خفیف
انگلیسی به فارسی
دارای جنون خفیف
هیپنوتیزم
انگلیسی به انگلیسی
• (psychiatry) of hypomania (low grade form of mania)
جملات نمونه
1. People experiencing hypomanic symptoms typically have a flood of ideas, and sometimes mildly grandiose thoughts and visions.
[ترجمه ترگمان]افرادی که علائم hypomanic را تجربه می کنند معمولا یک سیل از ایده ها دارند و برخی اوقات افکار و تصورات grandiose کمی دارند
[ترجمه گوگل]افرادی که علائم هیپومانیا را تجربه می کنند معمولا سیل ایده ها و گاه اندک اندک اندک اندک اند
[ترجمه گوگل]افرادی که علائم هیپومانیا را تجربه می کنند معمولا سیل ایده ها و گاه اندک اندک اندک اندک اند
2. My dog was aware that I was hypomanic, and it was alerting me to that fact.
[ترجمه ترگمان]سگ من آگاه بود که من hypomanic هستم، و این باعث می شود که مرا به این واقعیت آگاه کند
[ترجمه گوگل]سگ من آگاه بود که من هیپنوتیزم بودم و به این واقعیت هشدار دادم
[ترجمه گوگل]سگ من آگاه بود که من هیپنوتیزم بودم و به این واقعیت هشدار دادم
3. Hypomanic people have tremendous energy. Clinton hardly sleeps.
[ترجمه ترگمان]مردم Hypomanic انرژی بسیار زیادی دارند کلینتون به سختی می خوابد
[ترجمه گوگل]افراد مبتلا به هیپومانیت انرژی فوق العاده ای دارند کلینتون به سختی می خوابد
[ترجمه گوگل]افراد مبتلا به هیپومانیت انرژی فوق العاده ای دارند کلینتون به سختی می خوابد
4. Hypomanic people have tremendous energy.
[ترجمه ترگمان]مردم Hypomanic انرژی بسیار زیادی دارند
[ترجمه گوگل]افراد مبتلا به هیپومانیت انرژی فوق العاده ای دارند
[ترجمه گوگل]افراد مبتلا به هیپومانیت انرژی فوق العاده ای دارند
5. "I believe Jody made a point not to argue with me, as she felt that would be pointless when I was hypomanic, " he recalls.
[ترجمه ترگمان]او به خاطر می آورد: \" من معتقدم که Jody دلیلی برای بحث با من ایجاد نکرد، چرا که او احساس می کرد این کار زمانی بی معنی خواهد بود \"
[ترجمه گوگل]'من اعتقاد دارم که جودی نتوانست با من بحث کند، همانطور که او احساس کرد که وقتی من هیپنوتیزم بود، بی معنی بود '
[ترجمه گوگل]'من اعتقاد دارم که جودی نتوانست با من بحث کند، همانطور که او احساس کرد که وقتی من هیپنوتیزم بود، بی معنی بود '
6. I calm, such as water, the calm and right, not Coke hypomanic, taste of life.
[ترجمه ترگمان]من آرام هستم، مثل آب، آرامش و درست، نه نوشابه کوک، مزه زندگی
[ترجمه گوگل]من آرام، مانند آب، آرام و راست، کک هیپومنیک، طعم و مزه زندگی است
[ترجمه گوگل]من آرام، مانند آب، آرام و راست، کک هیپومنیک، طعم و مزه زندگی است
7. I compare Clinton to Roosevelt a lot in that they are so much alike in terms of being these gifted, hypomanic, genius presidents.
[ترجمه ترگمان]من کلینتون را خیلی با روزولت مقایسه می کنم که بسیار شبیه هم هستند، از نظر این که این افراد با استعداد، hypomanic، و نابغه بودن بسیار شبیه هم هستند
[ترجمه گوگل]من کلینتون را به روزولت نسبت می دهم که در شرایطی که این رؤسای محترم، هیپنوتیزم و نابغه هستند، بسیار مشابه هستند
[ترجمه گوگل]من کلینتون را به روزولت نسبت می دهم که در شرایطی که این رؤسای محترم، هیپنوتیزم و نابغه هستند، بسیار مشابه هستند
کلمات دیگر: