1. his designation as the leader of the party occasioned a great deal of objection
انتصاب او به عنوان رهبر حزب با مخالفت های زیادی همراه بود.
2. the designation of parking areas for the handicapped
تخصیص محل پارکینگ برای معلولین
3. his official designation is "director of internal affairs"
عنوان رسمی او ((مدیر امور داخلی)) است.
4. The district is under consideration for designation as a conservation area.
[ترجمه ترگمان]این ناحیه تحت نظر به عنوان یک منطقه حفاظت شده در نظر گرفته می شود
[ترجمه گوگل]این ناحیه مورد توجه قرار گرفته است تا به عنوان یک منطقه حفاظت محسوب شود
5. What's her official designation now she's been promoted?
[ترجمه ترگمان]حالا مقام رسمی او چیه؟ او ترفیع گرفته؟
[ترجمه گوگل]او اکنون نامزد رسمی او شده است؟
6. Her official designation is Systems Manager.
[ترجمه ترگمان]نام رسمی او مدیر سیستم ها است
[ترجمه گوگل]تعیین رسمی او مدیر سیستم است
7. The designation of special marine reserves and marine sanctuaries shall be subject to the State Council for approval.
[ترجمه ترگمان]قرار دادن ذخایر دریایی خاص و پناه گاه های دریایی باید منوط به تصویب شورای دولتی برای تصویب باشد
[ترجمه گوگل]تعیین ذخایر ویژه دریایی و پناهگاه های دریایی باید به شورای ایالتی برای تصویب رسید
8. His official designation is Financial Controller.
[ترجمه ترگمان]نام رسمی او، کنترل کننده مالی است
[ترجمه گوگل]تعیین رسمی او کنترل مالی است
9. The designation prevented him from receiving offers from other teams, and his exclusive rights belonged to the Cardinals.
[ترجمه ترگمان]این عنوان مانع از دریافت پیشنهادها دیگر از سوی تیم های دیگر شد و حقوق انحصاری او متعلق به کاردینال ها بود
[ترجمه گوگل]این تعیین کننده مانع از دریافت پیشنهادات تیم های دیگر شد و منحصر به فرد بودن آن به کاردینال ها تعلق داشت
10. Erik's official designation is Senior Developmental Director.
[ترجمه ترگمان]نام رسمی اریک مدیر رشد ارشد است
[ترجمه گوگل]تعیین رسمی اریک مدیر ارشد توسعه است
11. Model designation is truly a topic for mind-readers.
[ترجمه ترگمان]طراحی مدل حقیقتا موضوعی برای ذهن - خوانندگان است
[ترجمه گوگل]تعیین مدل واقعا موضوع برای ذهن خوانندگان است
12. Two months later, the designation of a single leader was a means to that end[Sentence dictionary], not an end in itself.
[ترجمه ترگمان]دو ماه بعد، انتصاب یک رهبر واحد وسیله ای برای رسیدن به این هدف بود (فرهنگ لغت نامه)، نه یک پایان در خود
[ترجمه گوگل]دو ماه بعد، تعیین یک رهبر تنها وسیله ای بود برای این هدف [فرهنگ لغت جمله]، نه یک هدف در خود
13. But Vargas said the strengthened designation might make a judge more reluctant to order the cross razed.
[ترجمه ترگمان]اما وارگاس گفت که این طراحی تقویت شده ممکن است باعث شود که قاضی نسبت به ترتیب تخریب مرز تردید بیشتری داشته باشد
[ترجمه گوگل]اما وارگاس گفت که نامگذاری تقویت کننده ممکن است یک قاضی را از تصمیم گیری در مورد صلیب نابود کند
14. There has been no serious conflict about the designation of land for particular uses.
[ترجمه ترگمان]هیچ مناقشه جدی در مورد نقش زمین برای مصارف خاص وجود نداشته است
[ترجمه گوگل]هیچ اختلاف جدی در مورد تعیین زمین برای استفاده خاص وجود نداشته است
15. But Caltrans officials said the scenic-highway designation would not limit traffic, prevent development or halt road-widening projects.
[ترجمه ترگمان]اما مقامات Caltrans گفتند که طراحی این بزرگراه موجب محدود کردن ترافیک، جلوگیری از توسعه یا توقف پروژه های گسترش جاده نمی شود
[ترجمه گوگل]اما مقامات کلتارنس گفتند که تعیین موقعیت بزرگراه، ترافیک را محدود نخواهد کرد، پیشگیری از توسعه یا توقف پروژه های گسترش جاده ای را محدود نخواهد کرد