کلمه جو
صفحه اصلی

fixity


معنی : قرار، استواری، ثبات، تثبیت، پایداری، ثبوت
معانی دیگر : پا برجائی، پایائی، مانائی، دوام

انگلیسی به فارسی

تثبیت، ثبوت، ثبات، قرار، پایداری، استواری


پایداری، ثبات، ثبوت، تثبیت، استواری، قرار


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: fixities
(1) تعریف: the state or nature of that which is stable or immovable.

(2) تعریف: that which is stable or immovable.

• stability, firmness; something fixed or stable
the fixity of a person's gaze, concentration, or attitude is the quality it has of not changing or weakening; a formal word.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] گیرداری

مترادف و متضاد

قرار (اسم)
equanimity, accord, agreement, arrangement, decision, concord, dictum, stipulation, fixity

استواری (اسم)
constancy, backbone, stability, solidity, stableness, stabilization, fixity, formidability, fastness, immovability, impregnability

ثبات (اسم)
bookkeeper, constancy, recorder, fortitude, stability, stableness, poise, register, consistency, cataloger, cataloguer, fixity, consistence, immutability, grit, indelibility, permanency

تثبیت (اسم)
consolidation, confirmation, stabilization, fixation, fixing, fixity

پایداری (اسم)
resistance, durability, constancy, stability, stableness, fixity, endurance, permanency

ثبوت (اسم)
fixing, fixity

جملات نمونه

1. She displayed great fixity of purpose.
[ترجمه ترگمان]او خیرگی بخش از این هدف را به نمایش می گذاشت
[ترجمه گوگل]او نمایش خوبی از هدف را نمایش داد

2. She believed in the fixity of the class system.
[ترجمه ترگمان]به خیرگی بخش کلاس ایمان داشت
[ترجمه گوگل]او معتقد به ثبات سیستم کلاس بود

3. He has great fixity of purpose.
[ترجمه ترگمان]از قصد و هدفی بزرگ است
[ترجمه گوگل]او دارای اهمیت زیادی است

4. Second, stability does not imply fixity or constancy.
[ترجمه ترگمان]دوم، پایداری دلالت بر تداوم و ثبات ندارد
[ترجمه گوگل]دوم، ثبات، ثابت یا پایداری را نشان نمی دهد

5. It was believed that fixity of exchange rates was necessary for the consolidation and development of these achievements.
[ترجمه ترگمان]اعتقاد بر این بود که افزایش نرخ ارز برای تحکیم و توسعه این دستاوردها لازم است
[ترجمه گوگل]اعتقاد بر این بود که ثبات نرخ ارز برای تحکیم و توسعه این دستاوردها ضروری است

6. The girl nearest to the car, noticing the fixity of his stare, responded with a discreet V sign.
[ترجمه ترگمان]دختر به اتومبیل نزدیک تر شد و متوجه شد که خیرگی نگاهش ثابت شده است، با یک علامت مخصوص وی جواب داد
[ترجمه گوگل]دختر نزدیکترین به ماشین، متوجه شدت خیره شدن او، با علامت محرمانه V پاسخ داد

7. Does the fixity on a particular occasion set in as a purely mental act of knowledge?
[ترجمه ترگمان]آیا در یک موقعیت خاص به عنوان یک عمل کامل آگاهی دارد؟
[ترجمه گوگل]آیا ثبات در یک فرصت خاص به عنوان یک عمل ذهنی صرفا دانش شناخته شده است؟

8. The Werner Plan placed emphasis on the fixity of exchange rates and complete freedom of capital movements.
[ترجمه ترگمان]برنامه (ورنر Plan)تاکید را بر تداوم نرخ ارز و آزادی کامل جنبش های سرمایه قرار داد
[ترجمه گوگل]برنامه ورنر تأکید بر ثبات نرخ ارز و آزادی کامل حرکات سرمایه داشت

9. Wisdom lies neither in fixity nor in change, but in the dialectic between the two.
[ترجمه ترگمان]خرد نه در تثبیت و نه در تغییر، بلکه در دیالکتیک بین این دو قرار دارد
[ترجمه گوگل]حکمت دروغ نه در ثبات و نه در تغییر، بلکه در دیالکتیک بین دو

10. Of course, variability is based on fixity, with regularity to conform to.
[ترجمه ترگمان]البته، تغییرپذیری بر مبنای اثبات وجود دارد، با نظمی که باید با آن مطابقت داشته باشد
[ترجمه گوگل]البته، تغییرپذیری بر پایه ثابت است، با منظم بودن آن مطابقت دارد

11. Darwin challenged the fixity of species.
[ترجمه ترگمان]داروین ثابت بودن گونه ها را به چالش کشید
[ترجمه گوگل]داروین فیزیکی بودن گونه ها را به چالش کشیده است

12. Fixity of social custom, for the same reason, tends to prevent what are called unhappy marriages.
[ترجمه ترگمان]به همین دلیل رسم و رسوم اجتماعی مانع از آن می شود که از ازدواج های unhappy جلوگیری شود
[ترجمه گوگل]رعایت آداب اجتماعی، به همین دلیل، برای جلوگیری از ازدواجهای ناخوشایند به وجود می آید

13. This present position should not be accorded a psychological fixity, which is somehow removed from the fluidity of historical development.
[ترجمه ترگمان]این موقعیت کنونی نباید از خیرگی روانی برخوردار باشد که به نحوی از جریان پیشرفت تاریخی حذف شده است
[ترجمه گوگل]این موضع فعلی نباید از یک رویکرد روانشناختی برخوردار باشد، که به نحوی از سیالیت توسعه تاریخی حذف شده است

14. A majority of monetary officials is still striving to restore greater fixity to exchange rates.
[ترجمه ترگمان]اکثر مقامات پولی هنوز تلاش می کنند که ثبات بیشتری به نرخ ارز برقرار کنند
[ترجمه گوگل]اکثریت مقامات پولی همچنان در تلاش برای بازگرداندن بیشتر به نرخ ارز هستند


کلمات دیگر: