1. His car drew up before the oil - filling station.
[ترجمه ترگمان]اتومبیل او قبل از ایستگاه پر کردن نفت متوقف شد
[ترجمه گوگل]ماشین او قبل از ایستگاه پر کردن نفت بود
2. The real benefit, of course, comes at the filling station.
[ترجمه ترگمان]البته سود واقعی در ایستگاه پر کردن است
[ترجمه گوگل]مزیت واقعی، البته، در ایستگاه پر کننده می آید
3. A FILLING station and car showroom group, with sites in Darlington and on Wearside, has been put on sale.
[ترجمه ترگمان]یک نمایشگاه FILLING و یک نمایشگاه ماشین، با سایت هایی در دارلینگتون و on، در معرض فروش قرار گرفته است
[ترجمه گوگل]یک ایستگاه FILLING و گروه ماشین نمایشگاه، با سایت های در Darlington و Wearside، فروخته شده است
4. The local filling station looks as if it has never been cleaned.
[ترجمه ترگمان]ایستگاه پر کننده محلی به نظر می رسد که هیچ گاه تمیز نشده است
[ترجمه گوگل]ایستگاه پرکن محلی به نظر می رسد که هرگز پاک نشده است
5. The application features a superstore, petrol filling station, car park and residential development.
[ترجمه ترگمان]برنامه کاربردی شامل superstore، پمپ بنزینی، پارک خودرو و توسعه مسکونی است
[ترجمه گوگل]این برنامه دارای یک فروشگاه بزرگ، بنزین پرکن، پارکینگ و توسعه مسکونی است
6. The big truck stopped at the filling station and gassed up.
[ترجمه ترگمان]کامیون بزرگ در پمپ بنزین ایستاد و gassed کرد
[ترجمه گوگل]کامیون بزرگ در ایستگاه پمپ بنزین متوقف شد و گازسوز شد
7. Tomorrow is our Weekly Filling Station.
[ترجمه ترگمان]فردا ایستگاه پر کردن هفته نامه ما است
[ترجمه گوگل]فردا ایستگاه پر کردن هفتگی ما است
8. He tried running a ferryboat, running filling station.
[ترجمه ترگمان]سعی کرد که یک کشتی کوچک را اداره کند و از ایستگاه پر شود
[ترجمه گوگل]او سعی کرد یک کشتی بخار را بگذارد و بنزین را پرت کند
9. The car is being at the filling station across the street.
[ترجمه ترگمان]ماشین در حال حاضر در ایستگاه پر کردن در خیابان است
[ترجمه گوگل]این ماشین در ایستگاه پر کردن خیابان است
10. The filling station has round - the - clock service.
[ترجمه ترگمان]ایستگاه پر کننده خدمات ۲۴ ساعته دارد
[ترجمه گوگل]ایستگاه پمپاژ سرویس شبانه روزی دارد
11. He stopped at the filling station to get some petrol before going on to the motorway.
[ترجمه ترگمان]او در پمپ بنزین توقف کرد تا قبل از رفتن به بزرگراه مقداری بنزین به دست آورد
[ترجمه گوگل]او در ایستگاه پمپ بنزین ایستاد تا قبل از رفتن به بزرگراه، یک بنزین دریافت کند
12. In filling station control of cementing filling system, the concentration control of filling material affects filling quality directly.
[ترجمه ترگمان]در پر کردن کنترل ایستگاه از سیستم پر کردن، کنترل غلظت مواد پر کننده مستقیما کیفیت پر کننده را تحت تاثیر قرار می دهد
[ترجمه گوگل]در پر کردن ایستگاه کنترل سیستم پر کردن سیمان، کنترل غلظت مواد پرکننده به طور مستقیم بر کیفیت پرکننده تاثیر می گذارد
13. We stopped at the filling station because we needed gasoline.
[ترجمه ترگمان]ما در پمپ بنزین توقف کردیم چون به بنزین نیاز داشتیم
[ترجمه گوگل]ما در ایستگاه پمپاژ متوقف شدیم زیرا ما نیاز به بنزین داشتیم
14. In the filling station on the street open day and night?
[ترجمه ترگمان]در ایستگاه پر از پر کردن روز و شب؟
[ترجمه گوگل]در ایستگاه پر کننده در خیابان باز روز و شب؟
15. When one filling station cuts gasoline prices, the others usually go along.
[ترجمه ترگمان]زمانی که یک ایستگاه پر کننده قیمت بنزین را کاهش می دهد، افراد دیگر معمولا پیش می روند
[ترجمه گوگل]هنگامی که یکی از ایستگاه های پر کننده قیمت بنزین را کاهش می دهد، دیگران معمولا با هم می روند