کلمه جو
صفحه اصلی

fineness


عالی (یا ظریف و غیره)بودن (رجوع شود به: fine)، ظرافت، لطافت، زیبایی، نرمی، نازکی، صافی، درجه پاکی، عیار

انگلیسی به فارسی

عالی (یا ظریف و غیره) بودن (رجوع شود به: fine)


(در آلیاژ طلا یا نقره) درصد طلا، درصد نقره، میزان خلوص


ظرافت


انگلیسی به انگلیسی

• delicateness; thinness; pureness; elegancy; softness

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] ریزی - نرمی - خردی
[زمین شناسی] عیار فلزات ،زیبایی ،قشنگی ،لطافت ،خوبی ،دقت ،موشکافی ،صافی ،پاکی ،نرمی ،ریزی - - عیار نسبت وزن فلز قیمتی به وزن کل مخلوط دو فلز یا آلیاژ - - حالت تقیسم بندی یک ماده. اندازه ذرات سازنده یک ماده. این اصطلاح همچنین در توصیف بافت رسوبی نیز کاربرد دارد.
[نساجی] ظرافت - خلوص

جملات نمونه

1. Chinese rugs are graded according to the fineness of their knotting.
[ترجمه ترگمان]قالیچه های چین با توجه به the their درجه بندی می شوند
[ترجمه گوگل]فرش چینی با توجه به ریزه کاری آنها مرتب می شود

2. It's the fineness of the thread that makes the cloth so soft.
[ترجمه ترگمان]این ظرافت خیلی نازکی است که پارچه را خیلی نرم می کند
[ترجمه گوگل]این ریز ریز است که پارچه را بسیار نرم می کند

3. The fineness and softness of the dress caught her attention.
[ترجمه ترگمان]ظرافت و لطافت لباس توجهش را جلب کرد
[ترجمه گوگل]ظرافت و نرمی لباس توجه او را جلب کرد

4. This corresponds to the fineness of face powder or an average particle size of about $ 0 microns.
[ترجمه ترگمان]این مربوط به اندازه پودر صورت یا اندازه ذره متوسط حدود ۰ میکرون است
[ترجمه گوگل]این به پودر چهره یا اندازه ذرات متوسط ​​حدود 0 میکرون مربوط می شود

5. The fineness of the skies tempt her to walk on the beach.
[ترجمه ترگمان]لطافت آسمان او را تحریک می کرد تا روی ساحل راه برود
[ترجمه گوگل]ریزه های آسمان او را وسوسه می کند تا در ساحل راه برود

6. That material surpasses all others in fineness.
[ترجمه ترگمان]این ماده از همه جنبه های دیگر بهتر است
[ترجمه گوگل]این مواد بیش از دیگران در ظرافت است

7. The texture or fineness of sand or stone grinding.
[ترجمه ترگمان]بافت یا fineness ماسه سنگی یا سنگی
[ترجمه گوگل]بافت یا ریز سنگ شکن سنگ یا سنگ

8. The friction drag coefficient increases with increasing afterbody fineness ratio and decreasing Reynolds Number.
[ترجمه ترگمان]ضریب درگ اصطکاک با افزایش نسبت fineness afterbody و کاهش رینولدز افزایش می یابد
[ترجمه گوگل]ضریب کشش اصطکاک با افزایش درصد ریزش پس از بدن و کاهش تعداد رینولدز افزایش می یابد

9. Model was fit to estimate wool fineness, wool bend score, wool density score and wool oil score.
[ترجمه ترگمان]مدل برای تخمین fineness پشمی، امتیاز خم پشم، امتیاز چگالی پشم و امتیاز روغن پشم مناسب بود
[ترجمه گوگل]مدل مناسب برای برآوردن ضریب پشم، نمره خم پشم، نمره چگالی پشم و نمره روغن پشم بود

10. The slag grinding fineness, additives of exciting agent, modifier kind and quantity, which influence the dry contractibility and strength of slag cementing material, have been studied.
[ترجمه ترگمان]The grinding، افزودنی های عامل هیجان انگیز، نوع تعدیل کننده و کمیت، که بر contractibility خشک و استحکام مواد cementing سرباره تاثیر می گذارند، مورد مطالعه قرار گرفته اند
[ترجمه گوگل]ریز خردایش سرباره، افزودنی های عامل هیجان انگیز، نوع و کمیت اصلاح کننده، که بر پایداری خشک و مقاومت سیمان مواد سرباره تاثیر می گذارد، مورد بررسی قرار گرفته است

11. He marvelled at the fineness of her hair.
[ترجمه ترگمان]از ظرافت موهایش حیرت کرد
[ترجمه گوگل]او در ریزش موهایش عجیب بود

12. The results indicate that the fineness of arctic fox woo' is close to cashmere, the length of arctic fox hair is equal to wool, and arctic fox wool has soft handle and good spinnability.
[ترجمه ترگمان]نتایج نشان می دهد که fineness روباه قطبی، نزدیک به کشمیر است، طول موی روباه قطبی برابر با پشم است، و پشم روباه قطبی دارای دسته ای نرم و spinnability خوب است
[ترجمه گوگل]نتایج نشان می دهد که ریزش روباه عجیب و غریب نزدیک به کاسه مرو، طول موی روباه اکتسابی برابر با پشم است و پشم آرکیک روباه دارای دسته نرم و چرخشی خوب است

13. Realized coal fineness, concentration, speed and real - time monitoring of powder.
[ترجمه ترگمان]دقت، دقت، سرعت و نظارت بلادرنگ پودر
[ترجمه گوگل]رطوبت زغالسنگ، غلظت، سرعت و زمان واقعی نظارت بر پودر

14. He was astonished by the fineness of the work of art.
[ترجمه ترگمان]از ظرافت آثار هنری حیرت کرده بود
[ترجمه گوگل]او با شفافیت کار هنری شگفت زده شد


کلمات دیگر: