کلمه جو
صفحه اصلی

finishing


معنی : مختوم کننده
معانی دیگر : تکمیلی، تمام کننده، پرداخت کننده

انگلیسی به انگلیسی

• completing, concluding, pertaining to completion; ending; terminating
terminating, ending; bringing to an end; destroying; defeating; completing, perfecting; polishing; act of adding the finishing touches

دیکشنری تخصصی

[شیمی] تمام کاری، پرداخت
[عمران و معماری] پرداخت کردن - نازک کاری - پرداختکاری - اندود - پرداخت - روسازی
[زمین شناسی] پرداخت کردن، نازک کاری، پرداخت کاری، اندود، روسازی
[نساجی] عملیات تکمیل - تمام عملیات بعد از بافندگی تا قبل از عرضه به بازار
[ریاضیات] پرداخت کردن، تکمیل، پرداخت کاری، تمام کاری، پرداخت، روسازی
[پلیمر] پرداخت، تکمیل(در نساجی)

مترادف و متضاد

مختوم کننده (صفت)
sealing, finishing, terminative

جملات نمونه

1. He redoubled his speed when he saw the finishing line ahead.
[ترجمه احسان] او وقتی که خط پایان را پیش رو دید، سرعت خود را دو برابر کرد.
[ترجمه ترگمان]هنگامی که خط پایان را به پایان رساند، سرعت خود را مضاعف ساخت
[ترجمه گوگل]او سرعت خود را دو برابر کرد وقتی که خط رو به پایان رسید

2. I began reading with the intention of finishing the book, but I never did.
[ترجمه ترگمان]شروع به خواندن کتاب کردم، اما هیچ وقت این کار را نکردم
[ترجمه گوگل]با قصد پایان دادن به کتاب شروع به خواندن کردم، اما هرگز انجام ندادم

3. He put the finishing touches to his painting .
[ترجمه ترگمان]کار را تمام کرد و نقاشی را به پایان رساند
[ترجمه گوگل]او نقاشی های آخر را به نقاشی خود گذاشت

4. Lucy gave up all thought of finishing the essay that day.
[ترجمه ترگمان]لوسی تمام فکر این روز را به پایان رساند
[ترجمه گوگل]لوسی تمام فکرهایی را که در آن روز به پایان رسید، متوقف کرد

5. He raced towards the finishing line.
[ترجمه ترگمان]به سرعت به سمت خط پایان حرکت کرد
[ترجمه گوگل]او به سمت خط پایان تکیه زد

6. This painting lacks the finishing touches.
[ترجمه ترگمان]این نقاشی فاقد تماس های نهایی است
[ترجمه گوگل]این نقاشی دارای نقاط نهایی نیست

7. Yesterday she was incommunicado, putting the finishing touches to her autobiography.
[ترجمه ترگمان]دیروز او incommunicado بود، آخرین تماس خود را با زندگینامه خود به پایان رساند
[ترجمه گوگل]دیروز او بیسواد بود، لایهای به اتمام رساند

8. The last stragglers are just finishing the race.
[ترجمه ترگمان]آخرین stragglers ها دارن مسابقه رو تموم میکنن
[ترجمه گوگل]آخرین قهرمانان فقط به پایان مسابقه می رسند

9. After finishing his speech, he resumed his seat.
[ترجمه ترگمان]پس از آن که نطق خود را تمام کرد، دوباره نشست
[ترجمه گوگل]پس از اتمام سخنرانی او صندلی خود را از سر گرفت

10. The deadline for finishing the project is too tight .
[ترجمه ترگمان]موعد اتمام پروژه بسیار تنگ است
[ترجمه گوگل]آخرین مهلت برای اتمام پروژه خیلی ضعیف است

11. The two horses crossed the finishing line together.
[ترجمه ترگمان]دو اسب از صف خارج شدند
[ترجمه گوگل]دو اسب از هم جدا شدند

12. There was no disgrace in finishing fourth.
[ترجمه ترگمان]در کار چهارم هیچ رسوایی و رسوایی وجود نداشت
[ترجمه گوگل]در پایان چهارم هیچ خرافایی وجود نداشت

13. I wish you'd stop jumping in and finishing my sentences for me all the time.
[ترجمه ترگمان]ای کاش جلوی پریدن و تموم کردن جملات من رو برای همیشه تموم می کردی
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که تمام وقت من را متوقف کنی و تمام احکام من را تمام کنی

14. I can't see my way clear to finishing the work this year.
[ترجمه ترگمان]من نمی تونم راهی برای تموم کردن کار امسال پیدا کنم
[ترجمه گوگل]من نمیتوانم راه را برای پایان دادن به کار امسال ببینم

15. Please send your accounts for the period finishing with 31 March.
[ترجمه ترگمان]لطفا حساب خود را برای پایان دوره در ۳۱ مارس ارسال کنید
[ترجمه گوگل]لطفا حسابهای خود را برای مدت زمانی که به پایان رسید با 31 مارس ارسال کنید

پیشنهاد کاربران

شیرینکیج ، فرایند تکمیلی پارچه

اتمام

نازک کاری، نماکاری، پرداخت ( در بتن و سیمان و سفیدکاری با گچ )

در فوتبال به معنای . . تمام کننده . . . مهارت در گل زدن . . Cavani I is a deadly striker finishing کاوان یک مهاجم تمام کننده قهار است

علوم دامی: پرواری

finishing ( مهندسی بسپار ـ علوم و فنّاورى رنگ )
واژه مصوب: نماکاری
تعریف: ایجاد بافت یا رنگی دلخواه بر قطعه


کلمات دیگر: