کلمه جو
صفحه اصلی

disc


معنی : پولک، دایره، قرص، دیسک، صفحه، گرده، صفحه ساختن
معانی دیگر : (ماه و خورشید) قرص، (disk هم می نویسند) گردک، تیغه ی گرد، اره ی مدور، صفحه ی گرد، صفحه ی گرامافون، مخفف:، تخفیف (قیمت)

انگلیسی به فارسی

گرده، قرص، لوح


( disk =) لوح، صفحه، دیسک، صفحه ساختن، قرص


دیسک، قرص، صفحه، دایره، گرده، پولک، صفحه ساختن


انگلیسی به انگلیسی

• disk; phonograph record (archaic); compact disc; flat circular object; circular object covered in magnetic material and used for storing computer data (computers); central part of a flower head; (anatomy) flat round cartilage structure in the skeleton of a person or animal separating vertebraes in the spine; (biology) circular structure in plants or animals (as blood disk); discus, round metal disc which is thrown in athletic competitions; (agriculture) circular steel blade having a sharp edge used on a plow or disk harrow
a disc is a flat, circular shape or object.
a disc is also a piece of cartilage between the bones in your spine.
a disc is also a gramophone record.
see also disk.

دیکشنری تخصصی

[حسابداری] دیسک، صفحه
[عمران و معماری] دیسک
[کامپیوتر] دیسک - دیسک فشرده - نوعی دیسک فشرده ( CD) یا دیسک ویدیویی دیجیتالی ( DVD) . نگاه کنید به disk . - دیسک - صفحه ای گرد، مسطح و غیر مغناطیسی، از جنس درخشانی با پوشش پلاستیکی ؛ برای خواندن یا نوشتن اطلاعات روی آن از لیزر استفاده می شود. نگاه کنید به compact disc .
[مهندسی گاز] صفحه، قرص، زبانه، بندآور
[زمین شناسی] قرص، گرده، دیسک الف) بخش مرکزی بدن یک خارپوست که کمابیش به طور مشخصی قابل جدایش از بازوهایش می باشد . برخی اوقات به شکل disk نوشته می شود. ب) یک اسکلریت قرصی بی منفذ یک هولوتورین را گویند .
[نساجی] دیسک - واشر - صفحه گردان
[ریاضیات] صفحه ی مدور، قرص، گرده
[پلیمر] لوح، قرص

مترادف و متضاد

پولک (اسم)
aglet, aiglet, dag, confetti, sequin, spangle, washer, disc, tinsel, shale, squama, palette, squamation

دایره (اسم)
section, field, rhomb, circle, sphere, domain, roundel, department, tambourine, bureau, disk, disc, compass, rondel

قرص (اسم)
pellet, pill, cake, tablet, disk, disc

دیسک (اسم)
disk, disc, discus

صفحه (اسم)
plane, sheet, leaf, plate, tablet, page, disk, disc, folio, lamella

گرده (اسم)
granule, disk, disc, pollen, kidney, loin, haunch, feuilleton, hunkers

صفحه ساختن (فعل)
disk, disc

جملات نمونه

1. the disc of the sun sank into darkness
قرص خورشید در سیاهی شد

2. Their latest disc is a worthy successor to their popular debut album.
[ترجمه ترگمان]آخرین آلبوم آن ها جانشین مناسبی برای اولین آلبوم آن ها است
[ترجمه گوگل]آخرین دیسک آنها جانشین ارزشمند آلبوم ابتکاری محبوب خود است

3. I've got an old vinyl disc of her singing.
[ترجمه ترگمان]سی دی vinyl قدیمی of را دارم
[ترجمه گوگل]من یک دی وی دی قدیمی از آواز خویش دارم

4. The report form is available on disc from Personnel.
[ترجمه ترگمان]فرم گزارش روی دیسک از پرسنل موجود است
[ترجمه گوگل]فرم گزارش بر روی دیسک از پرسنل در دسترس است

5. Most shredding machines are based on a revolving disc fitted with replaceable blades.
[ترجمه ترگمان]بیشتر ماشین های خرد کننده بر روی یک دیسک چرخان نصب شده اند که با تیغه های قابل تعویض نصب شده اند
[ترجمه گوگل]بیشتر ماشین های خرد کن بر اساس یک دیسک چرخشی نصب شده با تیغ قابل تعویض است

6. The compact disc is a miracle of modern technology.
[ترجمه ترگمان]دیسک فشرده یک معجزه تکنولوژی مدرن است
[ترجمه گوگل]دیسک فشرده معجزه تکنولوژی مدرن است

7. The Prokofiev sonata comes first on the disc.
[ترجمه ترگمان]The Prokofiev ابتدا روی دیسک قرار می گیرد
[ترجمه گوگل]سونات Prokofiev برای اولین بار روی دیسک می آید

8. The edge of the disc had been machined flat/smooth.
[ترجمه ترگمان]لبه دیسک صاف \/ هموار بود
[ترجمه گوگل]لبه دیسک به طور مسطح / صاف ساخته شده است

9. He's been off work with a slipped disc .
[ترجمه ترگمان]اون با یه دیسک لیز خورده کار می کرده
[ترجمه گوگل]او با یک دیسک تیز کار کرده است

10. Please format this floppy disc.
[ترجمه ترگمان]لطفا این دیسک نرم را قالب بندی کنید
[ترجمه گوگل]لطفا این دیسک فلاپی را فرمت کنید

11. Powell ruptured a disc in his back and was laid up for a year.
[ترجمه ترگمان]پاول یک دیسک در پشتش جدا کرد و یک سال به خاک سپرده شد
[ترجمه گوگل]پائول یک دیسک در پشتش را پشت سر گذاشت و برای یک سال دراز کشید

12. The turning disc is connected by a drive belt to an electric motor.
[ترجمه ترگمان]دیسک چرخان با کمربند ایمنی به موتور الکتریکی متصل می شود
[ترجمه گوگل]دیسک چرخشی توسط یک کمربند راننده به یک موتور الکتریکی وصل شده است

13. He hands a metal disc to me.
[ترجمه ترگمان]او یک دیسک فلزی به من می دهد
[ترجمه گوگل]او دیسک فلزی را به من هدایت می کند

14. This recording is available on disc or cassette.
[ترجمه ترگمان]این ضبط در سی دی یا کاست در دسترس است
[ترجمه گوگل]این ضبط در دیسک یا کاست موجود است

15. Compact disc recordings give excellent sound reproduction.
[ترجمه ترگمان]ضبط و ضبط سی دی به خوبی تولید مثل می دهد
[ترجمه گوگل]ضبط های ضبط فشرده تولید عالی صدا را ارائه می دهد

the disc of the sun sank into darkness

قرص خورشید در سیاهی شد


پیشنهاد کاربران

سی دی، فیلم و. .

برای ماه و خورشید هم میشه استفاده بشه با ترجمه ی : قرص



کلمات دیگر: