• detonation, blowing up; shattering, breaking into pieces
exploding
انگلیسی به انگلیسی
جملات نمونه
1. the city's population is exploding
جمعیت شهر به سرعت رو به افزایش است.
2. they recently succeeded in exploding an atomic bomb
اخیرا موفق به منفجر کردن یک بمب اتمی شدند.
3. the deafening din of the bombs and grenades exploding around me
غرش کر کننده ی بمب ها و نارنجک هایی که در اطرافم منفجر می شدند
4. The battlefield was full of craters made by exploding shells.
[ترجمه ترگمان]میدان جنگ پر از دهانه های آتشفشان بود که با انفجار shells ساخته شده بودند
[ترجمه گوگل]میدان جنگ پر از دهانه های ساخته شده توسط انفجار پوسته بود
[ترجمه گوگل]میدان جنگ پر از دهانه های ساخته شده توسط انفجار پوسته بود
5. Keep back! The firecrackers are exploding.
[ترجمه ترگمان]! برو عقب ترقه منفجر میشه
[ترجمه گوگل]عقب بایست! حشره کش ها منفجر می شوند
[ترجمه گوگل]عقب بایست! حشره کش ها منفجر می شوند
6. Bombs were exploding all around the city.
[ترجمه ترگمان]بمب ها در سراسر شهر منفجر می شدند
[ترجمه گوگل]بمب ها در سراسر شهر منفجر شدند
[ترجمه گوگل]بمب ها در سراسر شهر منفجر شدند
7. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
8. Is there any risk of the bomb exploding?
[ترجمه ترگمان]خطر منفجر شدن بمب وجود داره؟
[ترجمه گوگل]آیا خطر انفجار بمب وجود دارد؟
[ترجمه گوگل]آیا خطر انفجار بمب وجود دارد؟
9. Flames, fueled by gasoline and exploding ammunition, shot into the air.
[ترجمه ترگمان]شعله های آتش که با بنزین و مهمات منفجر شده، به هوا پرتاب شدند
[ترجمه گوگل]شعله های آتشفشانی که توسط بنزین و مواد منفجره سوخت می شوند، به هوا می رسد
[ترجمه گوگل]شعله های آتشفشانی که توسط بنزین و مواد منفجره سوخت می شوند، به هوا می رسد
10. Or, worst of all, exploding at work?
[ترجمه ترگمان]یا بدتر از همه اینکه سر کار منفجر میشه؟
[ترجمه گوگل]یا بدتر از همه، منفجر شدن در محل کار است؟
[ترجمه گوگل]یا بدتر از همه، منفجر شدن در محل کار است؟
11. It had begun exploding when you lit the back burners, and Mrs Hooper was getting too nervous to touch it.
[ترجمه ترگمان]وقتی the را روشن کردی منفجر شد و خانم هوپر داشت عصبی می شد که به آن دست بزند
[ترجمه گوگل]هنگامی که مشعل عقب را روشن می کنید شروع به انفجار کرد و خانم هوپر خیلی ناراحت شد تا آن را لمس کنید
[ترجمه گوگل]هنگامی که مشعل عقب را روشن می کنید شروع به انفجار کرد و خانم هوپر خیلی ناراحت شد تا آن را لمس کنید
12. The concussion of the exploding wave drove me down like a steam hammer.
[ترجمه ترگمان]ضربه ناگهانی موج انفجار، مرا مثل یک چکش بخار به پایین راند
[ترجمه گوگل]ضربه مغزی موج منفجر شد، مانند یک چکش بخار
[ترجمه گوگل]ضربه مغزی موج منفجر شد، مانند یک چکش بخار
13. Fire crews tackling the blaze were hampered by exploding gas canisters.
[ترجمه ترگمان]خدمه آتش با منفجر کردن گاز اشک آور مانع از آن شدند
[ترجمه گوگل]سربازان آتش سوزی در برابر آتش سوزی توسط انفجار کانال های گاز مانع شدند
[ترجمه گوگل]سربازان آتش سوزی در برابر آتش سوزی توسط انفجار کانال های گاز مانع شدند
14. They run the gamut from exploding scoreboards to sushi bars.
[ترجمه ترگمان]آن ها این حیطه را از منفجر کردن scoreboards به میله های سوشی دور می زنند
[ترجمه گوگل]آنها محدوده را از طیف گسترده ای از نمرات به سوشی می زنند
[ترجمه گوگل]آنها محدوده را از طیف گسترده ای از نمرات به سوشی می زنند
15. She was set on fire by a shell exploding among the cotton with which her engines were protected.
[ترجمه ترگمان]با انفجاری در میان پنبه ها به آتش کشیده شد و engines از آن ها محافظت شد
[ترجمه گوگل]او توسط یک پوسته منفجر شد در میان پنبه که با آن موتورهای خود را محافظت شده بود
[ترجمه گوگل]او توسط یک پوسته منفجر شد در میان پنبه که با آن موتورهای خود را محافظت شده بود
پیشنهاد کاربران
منفجر شدن
ترکیدن
ترکیدن
منفجرشدن
به سرعت درحال افزایش است
کلمات دیگر: