کلمه جو
صفحه اصلی

dishy


(انگلیس - خودمانی) گیرا (به ویژه از نظر جنسی)، خوش تیپ، تیکه

انگلیسی به فارسی

(انگلیس - عامیانه) گیرا (به‌ویژه از نظر جنسی)، خوش‌تیپ، تیکه


خنک


انگلیسی به انگلیسی

• sexy, attractive (slang)
if a woman describes a man as dishy, she means that she thinks he is very good looking; an informal word.

جملات نمونه

1. That tall actor is a dishy man.
[ترجمه ترگمان]اون بازیگر قد بلند مرد dishy
[ترجمه گوگل]این بازیگر بزرگ یک مرد خسته کننده است

2. What a dishy guy.
[ترجمه ترگمان] عجب آدم dishy
[ترجمه گوگل]چه مرد خسته کننده ای

3. Dishy meals Whether you want inspiration for a light lunch or an impressive supper, we can provide it.
[ترجمه ترگمان]وعده های غذایی خوش مزه که برای یک ناهار سبک و یا شام تاثیرگذار می خواهید، ما می توانیم آن را فراهم کنیم
[ترجمه گوگل]وعده های شام اگر بخواهید الهام بخشی برای یک ناهار خوری یا یک شام قابل توجه داشته باشید، می توانیم آن را ارائه دهیم

4. Hyacinth thought Anne Heseltine was very dishy and wondered where she had her hair done.
[ترجمه ترگمان]به بیت باخود اندیشید که آن دختر خیلی احمق است و از این که موهایش را از کجا اورده است تعجب کرده بود
[ترجمه گوگل]حسیسنت فکر می کرد آن هاسلتین خیلی خسته و متعجب بود و جایی که او موهایش را انجام داده بود

5. You shall have fishy In a little dishy.
[ترجمه ترگمان]شما در یک dishy کوچک ماهی خواهید داشت
[ترجمه گوگل]شما باید ماهی کوچکی داشته باشید

6. She's just married this dishy man.
[ترجمه ترگمان]اون فقط با این مرد dishy ازدواج کرده
[ترجمه گوگل]او فقط این مرد خسته کننده را ازدواج کرد

7. And take that look off your face . . . the dishy smile that the planners don't like.
[ترجمه ترگمان]و این نگاه رو از روی صورتت بردار، اون لبخند dishy که طراحان دوست ندارن
[ترجمه گوگل]و این رو نگاه کن لبخند خشن که طراحان دوست ندارند

8. Still, while it may not be definitive, it certainly is delightfully dishy.
[ترجمه ترگمان]با این حال، در حالی که ممکن است قطعی نباشد، قطعا خوب است
[ترجمه گوگل]با این حال، اگرچه ممکن است قطعی نباشد، مطمئنا لذت بخش است

9. A good example is a Venezuelan telenovela about a schoolgirl obsessed with a dishy musician.
[ترجمه ترگمان]یک مثال خوب، پخش از یک دختر مدرسه ای نسبت به یک نوازنده dishy است
[ترجمه گوگل]یک مثال خوب یک تلانوولا ونزوئلا در مورد یک مدرسه ای است که با یک موسیقیدان خسته کننده وسواس دارد

10. Veronica : Not half . We got to dance with some really dishy guys.
[ترجمه ترگمان] نصف - ش نه ما باید با چندتا آدم dishy برقصیم
[ترجمه گوگل]ورونیکا: نه نصف ما باید با برخی بچه های واقعا خسته کننده رقابت کنیم

11. What happened was a real life drama of power, greed and sex that is in everyway as dishy as Dallas, and better.
[ترجمه ترگمان]چیزی که رخ داد نمایش واقعی قدرت، طمع و سکس است که در everyway به عنوان دالاس، و بهتر است
[ترجمه گوگل]آنچه رخ داد، یک نمایش واقعی زندگی قدرت، حرص و آز و جنس است که به هر حال به عنوان شگفت انگیز به عنوان دالاس، و بهتر است


کلمات دیگر: