(خوراک پردازی) دسر (پس خوراک) حاوی نشاسته و شیر و غیره که ژلاتین مانند است
blancmange
(خوراک پردازی) دسر (پس خوراک) حاوی نشاسته و شیر و غیره که ژلاتین مانند است
انگلیسی به فارسی
(خوراکپردازی) دسر حاوی نشاسته و شیر و غیره که ژلاتینمانند است
Blancmange
انگلیسی به انگلیسی
اسم ( noun )
• : تعریف: a white, sweet milk pudding, thickened with cornstarch or gelatin and flavored with vanilla or rum.
• boiled milk dessert, custard
blancmange is a cold jelly-like pudding made from milk, sugar, cornflour, and flavouring.
blancmange is a cold jelly-like pudding made from milk, sugar, cornflour, and flavouring.
جملات نمونه
1. A car is heterogeneous: unlike a blancmange, almost any portion of the car is different from other portions.
[ترجمه ترگمان]یک ماشین ناهمگن است: بر خلاف یک blancmange، تقریبا هر بخش از این خودرو با بخش های دیگر متفاوت است
[ترجمه گوگل]یک ماشین ناهمگن است، بر خلاف بلانک، تقریبا هر بخشی از ماشین از قطعات دیگر متفاوت است
[ترجمه گوگل]یک ماشین ناهمگن است، بر خلاف بلانک، تقریبا هر بخشی از ماشین از قطعات دیگر متفاوت است
2. Puds with flair include almond blancmange and bread-and-butter pudding; the long, shrewd wine list starts at £ 90.
[ترجمه ترگمان]Puds با استعداد شامل blancmange بادام و پودینگ نان و کره است؛ فهرست طولانی شراب در ۹۰ پوند شروع می شود
[ترجمه گوگل]Puds با شیک شامل بلانمنگن بادام و پودینگ نان و کره؛ لیست طولانی و شراب شراب از 90 پوند شروع می شود
[ترجمه گوگل]Puds با شیک شامل بلانمنگن بادام و پودینگ نان و کره؛ لیست طولانی و شراب شراب از 90 پوند شروع می شود
3. She hit the blancmange of the shoreline, bounced over it and flew sprawling into some bushes.
[ترجمه ترگمان]او به the خط ساحلی برخورد کرد و روی آن پرید و به طرف بوته ها دوید
[ترجمه گوگل]او به بلانمنگ ساحلی ضربه زد، از آن بالا رفت و به برخی از بوته ها فرو برد
[ترجمه گوگل]او به بلانمنگ ساحلی ضربه زد، از آن بالا رفت و به برخی از بوته ها فرو برد
4. Santorini is about as stable as the proverbial blancmange.
[ترجمه ترگمان]Santorini مثل the معروف به اصطبل است
[ترجمه گوگل]Santorini در مورد ثبات به عنوان blancmange قرآن است
[ترجمه گوگل]Santorini در مورد ثبات به عنوان blancmange قرآن است
5. She looks like a double helping of pink blancmange, and about as exciting.
[ترجمه ترگمان]او شبیه به یک helping صورتی به نظر می رسد، و در عین حال هیجان انگیز
[ترجمه گوگل]او به نظر می رسد کمک دو برابر از blancmange صورتی، و در مورد به عنوان هیجان انگیز است
[ترجمه گوگل]او به نظر می رسد کمک دو برابر از blancmange صورتی، و در مورد به عنوان هیجان انگیز است
6. This exercise is helpful for those whose bottoms have grown to resemble a blancmange.
[ترجمه ترگمان]این تمرین برای کسانی مفید است که bottoms به یک blancmange تبدیل شده اند
[ترجمه گوگل]این تمرین برای کسانی که پایه آنها به شکل بلانمنگ رشد کرده است مفید است
[ترجمه گوگل]این تمرین برای کسانی که پایه آنها به شکل بلانمنگ رشد کرده است مفید است
7. It scared and disgusted her the way every male she met suddenly started ogling the blancmange under her blouse.
[ترجمه ترگمان]هر مرد که ناگهان با هم تلاقی کرده بود، او را می ترساند و منزجر می کرد
[ترجمه گوگل]آن را ترسید و او را به هرج و مرج راه هر مردی که او ملاقات ناگهان شروع به اوگل کردن blancmange تحت بلوز او
[ترجمه گوگل]آن را ترسید و او را به هرج و مرج راه هر مردی که او ملاقات ناگهان شروع به اوگل کردن blancmange تحت بلوز او
8. After a period of some 45min, the vat appeared full of blancmange.
[ترجمه ترگمان]بعد از مدت ۴۵ دقیقه، خمره پر از blancmange شد
[ترجمه گوگل]پس از یک دوره حدود 45 دقیقه، وات ظاهر پر از blancmange بود
[ترجمه گوگل]پس از یک دوره حدود 45 دقیقه، وات ظاهر پر از blancmange بود
کلمات دیگر: