کلمه جو
صفحه اصلی

disfigured


(verb transitive) از شکل انداختن، بد شکل کردن، بدنما کردن، زشت کردن، بدریخت کردن، خراب کردن

انگلیسی به فارسی

خراب شده، خراب کردن، زشت کردن، از شکل انداختن، بد شکل کردن، بدنما کردن، بد ریخت کردن


انگلیسی به انگلیسی

• mutilated

جملات نمونه

1. vandals disfigured his statue
خرابکاران مجسمه او را از شکل انداختند.

2. Many of the wounded had been badly disfigured.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از زخمی ها به شدت از شکل افتاده بودند
[ترجمه گوگل]بسیاری از زخمی ها به شدت رنجیده بودند

3. He was badly disfigured by the accident.
[ترجمه پریا مظفری] او در تصادف به شدت آسیب دید
[ترجمه ترگمان]او براثر تصادف زشت و زشت شده بود
[ترجمه گوگل]او به شدت توسط تصادف رد شد

4. She was badly disfigured in the fire.
[ترجمه ترگمان]او در آتش زشت و زشت شده بود
[ترجمه گوگل]او به شدت در آتش سوختن داشت

5. She was horribly disfigured by burns.
[ترجمه ترگمان]در اثر سوختگی بی اندازه زشت شده بود
[ترجمه گوگل]او به شدت با سوختگی ناسازگار بود

6. The old city is increasingly disfigured by tasteless new buildings.
[ترجمه ترگمان]شهر قدیمی به شکل فزاینده ای به خاطر ساختمان های نو بی مزه از ریخت افتاده است
[ترجمه گوگل]شهر قدیمی به طور فزاینده ای توسط ساختمان های بی مزه و نابجایی پراکنده شده است

7. Her face is disfigured with the scar.
[ترجمه ترگمان]صورت او از شدت زخم زشت شده است
[ترجمه گوگل]چهره اش با اسکار ناسازگار است

8. Her face was disfigured by a broken nose.
[ترجمه ترگمان]صورتش توسط یک بینی شکسته زشت شده بود
[ترجمه گوگل]چهره اش با یک شکاف بینی شکسته شد

9. His face had been disfigured in an accident.
[ترجمه ترگمان]چهره اش براثر تصادف تغییر شکل داده بود
[ترجمه گوگل]چهره او در تصادف ربوده شده بود

10. Her face was disfigured by a long red scar.
[ترجمه ترگمان]صورتش توسط یک زخم قرمز بلند از شکل افتاده بود
[ترجمه گوگل]چهره اش با یک زخم قرمز طولانی رد شد

11. She tried not to look at the scarred, disfigured face.
[ترجمه ترگمان]او سعی کرد به صورت زخمی و زشت نگاه کند
[ترجمه گوگل]او سعی نکرد به چهره وحشت زده و پراکنده نگاه کند

12. This part of the old town has been disfigured by ugly new buildings.
[ترجمه ترگمان]این قسمت از شهر قدیمی توسط ساختمان های زشت و زشت دگرگون شده است
[ترجمه گوگل]این بخشی از شهر قدیمی با ساختمان های جدید زشت روبرو شده است

13. He was disfigured for life by the burns he received in the accident.
[ترجمه ترگمان]از the که در تصادف دریافت کرده بود از ریخت افتاده بود
[ترجمه گوگل]او به خاطر سوختگی هایی که در حادثه دریافت کرده بود، برای زندگی رنجیده بود

14. The accident disfigured him for life.
[ترجمه ترگمان]تصادف او را به خاطر زندگی دگرگون کرده بود
[ترجمه گوگل]تصادف او را برای زندگی نابود کرد

15. The text is disfigured by irritating errors and sloppy proofreading.
[ترجمه ترگمان]این متن به خاطر اشتباه ات تحریک کننده و proofreading sloppy شکل می گیرد
[ترجمه گوگل]متن با اشتباهات تحریک کننده و اصلاح خطا مواجه است


کلمات دیگر: