کلمه جو
صفحه اصلی

کارتوش

لغت نامه دهخدا

کارتوش. ( اِخ ) لوئی دومینیک. مشهور به بورگینیون رئیس معروف دسته ای از دزدان متولد در پاریس. وی در میدان «گرو» بسیاست اعدام رسید. جسارت و لیاقت او بصورت افسانه ای مانده است ( 1693 - 1721 ).

پیشنهاد کاربران

کارتوش ها قادرند تا در برابر حلال های مناسب، ذرات ویژه ای را از یک ماده جامد استخراج کنند و امکان آنالیزی دقیق تر و سریعتر را فراهم می کنند.

نام دیگر آن صافی انگشتی است


کلمات دیگر: