رجوع شود به: blastula
blastocyst
رجوع شود به: blastula
انگلیسی به فارسی
رجوع شود به: blastula
بلستوسیست
انگلیسی به انگلیسی
• blastula of a seed, blastula of a bud
اسم ( noun )
• : تعریف: a blastula.
جملات نمونه
1. Such zygotes can develop as far as the blastocyst stage but if they are then implanted into a uterus they soon fail.
[ترجمه ترگمان]چنین zygotes می توانند تا مرحله بلاستوسیت رشد کنند اما اگر به یک رحم متصل شوند به زودی شکست می خورند
[ترجمه گوگل]چنین زگوت ها می توانند تا مرحله بلاستوسیستی توسعه یابند، اما اگر بعدا به رحم وارد شوند، به زودی به شکست می رسند
[ترجمه گوگل]چنین زگوت ها می توانند تا مرحله بلاستوسیستی توسعه یابند، اما اگر بعدا به رحم وارد شوند، به زودی به شکست می رسند
2. Egg cytoplasm could redefine the fate of blastocyst nuclei that were transferred into them.
[ترجمه ترگمان]سیتوپلاسم Egg می تواند سرنوشت هسته های بلاستوسیت را تعریف کند که به آن ها منتقل شدند
[ترجمه گوگل]سیتوپلاسم تخم مرغ می تواند سرنوشت هسته های بلستوسیست را که به آنها منتقل شده بود، دوباره تعریف کند
[ترجمه گوگل]سیتوپلاسم تخم مرغ می تواند سرنوشت هسته های بلستوسیست را که به آنها منتقل شده بود، دوباره تعریف کند
3. The blastocyst will now implant or embed itself in the endometrium, losing its membrane.
[ترجمه ترگمان]بلاستوسیت اکنون خود را در the یا خود را در the، از دست می دهند و غشا خود را از دست می دهند
[ترجمه گوگل]Blastocyst اکنون خود را در آندومتر نفوذ می کند و غشای خود را از دست می دهد
[ترجمه گوگل]Blastocyst اکنون خود را در آندومتر نفوذ می کند و غشای خود را از دست می دهد
4. The removal of a single cell from a blastocyst is not a new idea.
[ترجمه ترگمان]حذف یک سلول منفرد از بلاستوسیت ایده جدیدی نیست
[ترجمه گوگل]حذف یک سلول از یک بلستوسیست یک ایده جدید نیست
[ترجمه گوگل]حذف یک سلول از یک بلستوسیست یک ایده جدید نیست
5. The outermost layer of cells of the blastocyst that attaches the fertilized ovum to the uterine wall and serves as a nutritive pathway for the embryo.
[ترجمه ترگمان]بیرونی ترین لایه بلاستوسیت که the بارور شده را به دیواره رحمی متصل می کند و به عنوان مسیر غذایی برای جنین عمل می کند
[ترجمه گوگل]لایهی بیرونی سلولهای بلستوسیست که تخمک بارور را به دیواره رحم متصل می کند و به عنوان یک مسیر تغذیه برای جنین عمل می کند
[ترجمه گوگل]لایهی بیرونی سلولهای بلستوسیست که تخمک بارور را به دیواره رحم متصل می کند و به عنوان یک مسیر تغذیه برای جنین عمل می کند
6. At six days the blastocyst attaches to the uterine wall to begin the process of implantation.
[ترجمه ترگمان]در شش روز اپیبلاست به دیواره رحمی متصل می شود تا فرآیند کاشت را آغاز کند
[ترجمه گوگل]در شش روز، بلواستوسیست به دیواره رحم متصل می شود تا روند لانه گزینی را آغاز کند
[ترجمه گوگل]در شش روز، بلواستوسیست به دیواره رحم متصل می شود تا روند لانه گزینی را آغاز کند
7. Embryos after culture ever day, the blastocyst formation rate and hatching rate were accounted.
[ترجمه ترگمان]بعد از کشت در روز بعد از کشت، نرخ شکل گیری بلاستوسیت و نرخ hatching محاسبه شدند
[ترجمه گوگل]جنین پس از کشت هر روز، میزان تشکیل بلستوسیست و میزان تخریب آن مشخص شد
[ترجمه گوگل]جنین پس از کشت هر روز، میزان تشکیل بلستوسیست و میزان تخریب آن مشخص شد
8. Thus, even during implantation the blastocyst may still divide and grow into two separate embryos.
[ترجمه ترگمان]بنابراین، حتی در طول کاشت بلاستوسیت ممکن است هنوز به دو جنین مجزا تقسیم و رشد کند
[ترجمه گوگل]بنابراین، حتی در طول لانه گزینی، بلستوسیست هنوز هم می تواند تقسیم و رشد به دو جنین جداگانه
[ترجمه گوگل]بنابراین، حتی در طول لانه گزینی، بلستوسیست هنوز هم می تواند تقسیم و رشد به دو جنین جداگانه
9. The attachment of the blastocyst to the lining of the uterus.
[ترجمه ترگمان]اتصال بلاستوسیت به آستر رحم
[ترجمه گوگل]پیوستگی بلواستوسیست به رحم رحم
[ترجمه گوگل]پیوستگی بلواستوسیست به رحم رحم
10. "Early on, any radiation dose at the blastocyst stage is an all-or-nothing event, " says Higley, meaning the blastocyst is thought to either recover and continue growing or miscarry.
[ترجمه ترگمان]Higley می گوید: \"در ابتدا، هر گونه دوز تشعشع در مرحله بلاستوسیت یک اتفاق - یا - هیچ نیست\"
[ترجمه گوگل]Higley می گوید: 'در اوایل، هر دوز تابش در مرحله بلستوسیست، یک واقعیت کاملا یا بدون هیچ چیز است، به گفته هجی، به نظر می رسد که بلستوسیست یا بهبود می یابد و همچنان رو به رشد یا ناسازگاری ادامه می یابد
[ترجمه گوگل]Higley می گوید: 'در اوایل، هر دوز تابش در مرحله بلستوسیست، یک واقعیت کاملا یا بدون هیچ چیز است، به گفته هجی، به نظر می رسد که بلستوسیست یا بهبود می یابد و همچنان رو به رشد یا ناسازگاری ادامه می یابد
11. The blastocyst is then surgically introduced into the uterus of a foster mother.
[ترجمه ترگمان]سپس بلاستوسیت با جراحی وارد رحم مادر خوانده می شوند
[ترجمه گوگل]سپس بلاستوسیست به صورت جراحی وارد رحم مادر پرستار می شود
[ترجمه گوگل]سپس بلاستوسیست به صورت جراحی وارد رحم مادر پرستار می شود
12. Conclusion: Hydrosalpinx fluid might interfere with the blastocyst implantation by decreasing the MMP-9/TIMP-1 secretion and impairing the early development of blastocysts.
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری: مایع Hydrosalpinx ممکن است با کاهش ترشح MMP - ۹ \/ TIMP - ۱ تداخل داشته باشد و به توسعه اولیه of صدمه برساند
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری: مایع Hydrosalpinx می تواند با تسریع بلاستوسیدیس با کاهش ترشح MMP-9 / TIMP-1 و اختلال در پیشرفت زودهنگام بلواستوسیست ها موثر باشد
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری: مایع Hydrosalpinx می تواند با تسریع بلاستوسیدیس با کاهش ترشح MMP-9 / TIMP-1 و اختلال در پیشرفت زودهنگام بلواستوسیست ها موثر باشد
13. A third group act as temporary recipients, incubating the newly reconstructed embryos within their oviducts until they reach the blastocyst stage.
[ترجمه ترگمان]گروه سوم به عنوان دریافت کنندگان موقتی عمل می کنند و جنین تازه بازسازی شده را درون oviducts خود ذخیره می کنند تا به مرحله بلاستوسیت برسند
[ترجمه گوگل]گروه سوم به عنوان گیرنده های موقت عمل می کنند که جنین های تازه بازسازی شده را درون تخم مرغ های خود را انکوک می کنند تا زمانی که به مرحله بلستوسیستی برسند
[ترجمه گوگل]گروه سوم به عنوان گیرنده های موقت عمل می کنند که جنین های تازه بازسازی شده را درون تخم مرغ های خود را انکوک می کنند تا زمانی که به مرحله بلستوسیستی برسند
14. Those ES cells carrying the inactivated gene can then be isolated and introduced (by injection) into a pre-embryonic structure called the blastocyst.
[ترجمه ترگمان]بعد از آن، سلول های بنیادی حامل ژن inactivated می توانند ایزوله و معرفی شده (با تزریق)به یک ساختار پیش از جنینی به نام بلاستوسیت (جنینی)معرفی شوند
[ترجمه گوگل]آن سلول های ES که ژن غیر فعال شده را حمل می کنند، می توانند به وسیله تزریق (به وسیله تزریق) به یک ساختار قبل از جنین به نام بلستوسیست معرفی شوند
[ترجمه گوگل]آن سلول های ES که ژن غیر فعال شده را حمل می کنند، می توانند به وسیله تزریق (به وسیله تزریق) به یک ساختار قبل از جنین به نام بلستوسیست معرفی شوند
کلمات دیگر: