• ability to extend or be extended, ability to be pulled out to its full length, stretchability
extendibility
انگلیسی به انگلیسی
جملات نمونه
1. The detailed task allocation formalization was given. The extendibility of the algorithm is strengthened because of the independence among each appraisal target.
[ترجمه ترگمان]رسمی سازی تخصیص وظیفه به رسمیت شناخته شد The الگوریتم به دلیل استقلال در میان هر هدف ارزیابی تقویت می شود
[ترجمه گوگل]تخصیص کامل تخصیص تخصیص داده شد گسترش الگوریتم به دلیل استقلال در میان هر هدف ارزیابی تقویت می شود
[ترجمه گوگل]تخصیص کامل تخصیص تخصیص داده شد گسترش الگوریتم به دلیل استقلال در میان هر هدف ارزیابی تقویت می شود
2. These experiments of functional extendibility, which are designed by myself and validated successfully, further verify the effectiveness of Weak signal detection theory.
[ترجمه ترگمان]این آزمایش ها of کارکردی، که توسط خودم طراحی و با موفقیت تایید شدند، بیشتر اثربخشی نظریه تشخیص سیگنال ضعیف را تایید می کنند
[ترجمه گوگل]این آزمایش های گسترش پذیری عملکردی که توسط خودم طراحی شده و با موفقیت تایید شده، اثربخشی تئوری تشخیص سیگنال ضعیف را تأیید می کند
[ترجمه گوگل]این آزمایش های گسترش پذیری عملکردی که توسط خودم طراحی شده و با موفقیت تایید شده، اثربخشی تئوری تشخیص سیگنال ضعیف را تأیید می کند
3. All of this aids in maintainability and extendibility.
[ترجمه ترگمان] همه این ایدز در \"maintainability\" و \"extendibility\" هست
[ترجمه گوگل]همه این کمک ها در قابلیت نگهداری و گسترش پذیری
[ترجمه گوگل]همه این کمک ها در قابلیت نگهداری و گسترش پذیری
4. This diversity and the extendibility have been partly dealt with by developing standards and partly by further evolution of technology.
[ترجمه ترگمان]این تنوع و extendibility تا حدی با توسعه استانداردها و تا حدی توسط تکامل بیشتر فن آوری مورد بررسی قرار گرفته اند
[ترجمه گوگل]این تنوع و گسترش پذیری تا حدی با توسعه استانداردها و تا حدی با تکامل بیشتر تکنولوژی ها مواجه شده است
[ترجمه گوگل]این تنوع و گسترش پذیری تا حدی با توسعه استانداردها و تا حدی با تکامل بیشتر تکنولوژی ها مواجه شده است
5. It has the multiple goals, the extendibility of content, the variability of form, the cooperative characteristics of management process adjustable, appraisal polytrophic and so on.
[ترجمه ترگمان]آن اهداف چندگانه ای دارد که عبارتند از: extendibility محتوا، تغییرپذیری فرم، ویژگی های تعاونی فرآیند مدیریت قابل تنظیم، ارزیابی مهارت و غیره
[ترجمه گوگل]این اهداف چندگانه، قابلیت گسترش محتوا، تغییر شکل فرم، ویژگی های تعاملی فرایند مدیریت قابل تنظیم، ارزیابی پلیوتفیک و غیره است
[ترجمه گوگل]این اهداف چندگانه، قابلیت گسترش محتوا، تغییر شکل فرم، ویژگی های تعاملی فرایند مدیریت قابل تنظیم، ارزیابی پلیوتفیک و غیره است
6. The problem of extendibility is one of scale .
[ترجمه ترگمان]مشکل of یکی از ابعاد آن است
[ترجمه گوگل]مشکل گسترش پذیری یکی از مقیاس هاست
[ترجمه گوگل]مشکل گسترش پذیری یکی از مقیاس هاست
7. With the features of platform independency, easy extendibility, good interactivity and data semantic description and transform ability, XML is fit for mutual medium of data source.
[ترجمه ترگمان]با ویژگی هایی از استقلال سکو، سازگاری آسان، فعل و انفعال متقابل خوب و قابلیت تبدیل داده ها، XML برای منبع مشترک منبع داده ها مناسب است
[ترجمه گوگل]با ویژگی های مستقل پلت فرم، گسترش پذیری آسان، تعامل خوب و توصیف معنایی و توانایی تبدیل، XML مناسب برای محیط متقابل منبع داده است
[ترجمه گوگل]با ویژگی های مستقل پلت فرم، گسترش پذیری آسان، تعامل خوب و توصیف معنایی و توانایی تبدیل، XML مناسب برای محیط متقابل منبع داده است
8. The architecture designed took the extendibility and the requirement of future integrative joint operation into account.
[ترجمه ترگمان]معماری طراحی شده took و نیاز به عملیات مشترک یکپارچه در آینده را در نظر می گیرد
[ترجمه گوگل]معماری طراحی شده، قابلیت گسترش و الزام عمل مشترک مشترک انتگرال را در نظر گرفته است
[ترجمه گوگل]معماری طراحی شده، قابلیت گسترش و الزام عمل مشترک مشترک انتگرال را در نظر گرفته است
9. Examining the software engineering background of our discussion, you have seen the reasons for demanding a better approach to modular design: reusability and extendibility.
[ترجمه ترگمان]با بررسی پیشینه مهندسی نرم افزار بحث ما، شما دلایلی را برای درخواست یک رویکرد بهتر به طراحی پیمانه ای:: قابلیت استفاده مجدد و قابلیت استفاده مجدد
[ترجمه گوگل]با بررسی پیشینه ی مهندسی نرمافزار بحث ما، دلیلی برای درخواست رویکرد بهتر به طراحی مدولار دیده اید: قابلیت استفاده مجدد و قابلیت گسترش آن
[ترجمه گوگل]با بررسی پیشینه ی مهندسی نرمافزار بحث ما، دلیلی برای درخواست رویکرد بهتر به طراحی مدولار دیده اید: قابلیت استفاده مجدد و قابلیت گسترش آن
10. The aim is to reduce complexity, and enable maintainability and extendibility, while still providing the functionality.
[ترجمه ترگمان]هدف کاهش پیچیدگی است، و قابلیت نگهداری و نگهداری را فعال می کند، در حالی که هنوز قابلیت نگهداری را فراهم می کند
[ترجمه گوگل]هدف این است که پیچیدگی را کاهش دهیم و قابلیت نگهداری و قابلیت گسترش را فعال کنیم در حالیکه هنوز عملکرد را فراهم می کنیم
[ترجمه گوگل]هدف این است که پیچیدگی را کاهش دهیم و قابلیت نگهداری و قابلیت گسترش را فعال کنیم در حالیکه هنوز عملکرد را فراهم می کنیم
11. Traditional DDN Private Network belongs to star topology with shortcomings of difficult adjustment of logical topology and worse extendibility and maintainability of network.
[ترجمه ترگمان]شبکه خصوصی DDN سنتی به توپولوژی ستاره ای با کاستی های سازگاری دشوار توپولوژی منطقی و تعمیر و نگهداری بدتر شبکه تعلق دارد
[ترجمه گوگل]شبکه خصوصی DDN سنتی متعلق به توپولوژی ستاره با کاستی از تعدیل دشوار توپولوژی منطقی و گسترش و تعمیر و نگهداری شبکه بدتر است
[ترجمه گوگل]شبکه خصوصی DDN سنتی متعلق به توپولوژی ستاره با کاستی از تعدیل دشوار توپولوژی منطقی و گسترش و تعمیر و نگهداری شبکه بدتر است
12. Compared with the original system, the system of reengineering has a better performance of maintainability, extendibility and reusability.
[ترجمه ترگمان]در مقایسه با سیستم اصلی، سیستم مهندسی مجدد عملکرد بهتری از قابلیت نگهداری، قابلیت استفاده مجدد و قابلیت استفاده مجدد دارد
[ترجمه گوگل]در مقایسه با سیستم اصلی، سیستم مهندسی مجدد عملکرد بهتر، قابلیت نگهداری، قابلیت گسترش و قابلیت استفاده مجدد را دارد
[ترجمه گوگل]در مقایسه با سیستم اصلی، سیستم مهندسی مجدد عملکرد بهتر، قابلیت نگهداری، قابلیت گسترش و قابلیت استفاده مجدد را دارد
13. In particular, the goal of object system design is to partition the system state to meet the same goals of maintainability and extendibility faced in software design.
[ترجمه ترگمان]به طور خاص، هدف طراحی سیستم هدف تقسیم کردن حالت سیستم برای رسیدن به همان اهداف قابلیت نگهداری و extendibility در طراحی نرم افزار است
[ترجمه گوگل]به طور خاص، هدف طراحی سیستم شیء، پارتیشن بندی سیستم سیستم است که به اهداف مشابهی از قابلیت نگهداری و قابلیت گسترش در طراحی نرم افزار می پردازد
[ترجمه گوگل]به طور خاص، هدف طراحی سیستم شیء، پارتیشن بندی سیستم سیستم است که به اهداف مشابهی از قابلیت نگهداری و قابلیت گسترش در طراحی نرم افزار می پردازد
14. This solution achieves cross-platform, cross-zone, low-cost data interface, and is provided with better openness and extendibility .
[ترجمه ترگمان]این راه حل به سطح مقطع، سطح متقاطع، فصل مشترک داده با هزینه پایین، و با پذیرا بودن و extendibility بهتر مجهز شده است
[ترجمه گوگل]این راه حل به صورت Cross-platform، Cross-zone و رابط کاربری با قیمت پایین دسترسی پیدا می کند و با باز بودن و قابلیت گسترش بیشتر به دست می آید
[ترجمه گوگل]این راه حل به صورت Cross-platform، Cross-zone و رابط کاربری با قیمت پایین دسترسی پیدا می کند و با باز بودن و قابلیت گسترش بیشتر به دست می آید
15. The experiment results show that this mixture network has the good diagnosis accuracy and the real-time extendibility .
[ترجمه ترگمان]نتایج آزمایش نشان می دهد که این شبکه ترکیبی دقت تشخیص خوبی دارد و زمان واقعی
[ترجمه گوگل]نتایج آزمایش نشان می دهد که این شبکه مخلوط دارای دقت تشخیص خوب و تمدید زمان واقعی است
[ترجمه گوگل]نتایج آزمایش نشان می دهد که این شبکه مخلوط دارای دقت تشخیص خوب و تمدید زمان واقعی است
کلمات دیگر: