کلمه جو
صفحه اصلی

blanched


رنگ پریده یاسفید شدن، سفیدکردن (با اسیدوغیره)، سفیدپوست کردن، رنگ پریده کردن، رنگ چیزی را بردن

انگلیسی به فارسی

شفاف، رنگ پریده کردن، سفیدکردن، سفیدپوست کردن، رنگ چیزی را بردن، سفید شدن، رنگ پریده یا سفید شدن


انگلیسی به انگلیسی

• livid, ashen, anemic looking from sickness or emotion; etiolated (of plants)

جملات نمونه

1. age has blanched his hair
گذشت زمان موی او را سفید کرده است.

2. the men escaped, faces blanched with fear
مردان در حالی که رنگ از چهره شان پریده بود فرار کردند.

3. her rosy cheeks had been blanched by the cold
سرما گونه های سرخش را بی رنگ کرده بود.

4. His face blanched as he looked at Sharpe's blood-drenched uniform.
[ترجمه ترگمان]در حالی که به یونیفرم خیس خون Sharpe نگاه می کرد چهره اش رنگ پریده بود
[ترجمه گوگل]چهره او در حالی که او را در لباس پوشیدن خون شارپ نگاه کرد

5. The girl blanched with fear at the sight of the snake.
[ترجمه ترگمان]دختر از دیدن مار رنگش پرید
[ترجمه گوگل]این دختر با ترس در دید مار، از بین رفته است

6. He blanched at the sight of the mutilated corpse.
[ترجمه ترگمان]از دیدن جسد مقتول به رنگ سفید درآمده بود
[ترجمه گوگل]او در نزد جسد زخمی شدت گرفت

7. He blanched at the sight of the snake.
[ترجمه ترگمان]از دیدن مار رنگش پرید
[ترجمه گوگل]او در نگاه مار دیده شد

8. The great shock had blanched her cheeks of their natural colour.
[ترجمه ترگمان]شوک عظیمی گونه هایش را از رنگ طبیعی خود پاک کرده بود
[ترجمه گوگل]شوک بزرگی گونه های طبیعی خود را از بین برد

9. Her face blanched with fear at the news of her daughter's accident.
[ترجمه ترگمان]از شنیدن خبر تصادف دخترش رنگش پرید
[ترجمه گوگل]چهره اش با ترس از اخبار حادثه دخترش ترسید

10. Their faces blanched in terror.
[ترجمه ترگمان]صورت هایشان از وحشت سفید شده بود
[ترجمه گوگل]چهره های آنها در ترور قرار دارد

11. My mother blanched at the prices.
[ترجمه ترگمان]مادرم از قیمت ها پرید
[ترجمه گوگل]مادر من قیمت ها را تمیز کرد

12. She blanched with shock.
[ترجمه ترگمان]از تعجب رنگش پریده بود
[ترجمه گوگل]او با شوک خفه شد

13. The blanched pith soaked up the sugar syrup during the candying process and turned out to be spectacular.
[ترجمه ترگمان]مغز سفید رنگ از شیره قند در طول فرآیند candying خیس شده بود و تماشایی بود
[ترجمه گوگل]اسفنج بلوط شده در طول فرآیند آبلیمو شربت شکر را خیس کرده و تبدیل به ظاهر شد

14. He blanched from fear.
[ترجمه ترگمان]از ترس رنگش پرید
[ترجمه گوگل]او از ترس خفه شد

پیشنهاد کاربران

بلانچینگ. در صنعایع غذایی


کلمات دیگر: