فی البداهه، بی آمادگی، فی المجلس، ارتجالی، بی اندیشه، موقتی، سردستی، زودانداز
extemporaneous
فی البداهه، بی آمادگی، فی المجلس، ارتجالی، بی اندیشه، موقتی، سردستی، زودانداز
انگلیسی به فارسی
فیالبداهه، بیآمادگی، بیآماد
سردستی، بهدلیل منظور خاص
انگلیسی به انگلیسی
مشتقات: extemporaneously (adv.), extemporaneity (n.), extemporaneousness (n.)
• مترادف: extempore, impromptu, improvised, unrehearsed
• مشابه: ad-lib, impulsive, makeshift, off the cuff, offhand, spontaneous, unplanned
[ترجمه گوگل] سخت بود اعتقاد داشته باشم که این خنده دار و خنک کننده قلب واقعا در حال گذر زمان بود
• مترادف: extempore, off the cuff, spontaneous, unrehearsed
• مشابه: impromptu, improvised, informal, offhand
[ترجمه گوگل] سخنرانیهای او، اگر چه همزمان، همواره نقاطی را که میخواهید به آن دست پیدا کنید، پوشش دهید
• مترادف: improvisational
• مشابه: impulsive, spontaneous
• مترادف: improvised, makeshift, stopgap
• مشابه: ersatz, haphazard, provisional, slapdash, temporary
مترادف و متضاد
improvised
Synonyms: ad hoc, ad-lib, automatic, autoschediastic, by ear, casual, expedient, extemporary, extempore, fake, free, immediate, impromptu, improv, improvisatory, improviso, informal, jamming, made-up, makeshift, offhand, on impulse, on-the-spot, snap, spontaneous, spur-of-the-moment, toss off, toss out, unplanned, unpremeditated, unprepared, unrehearsed, unstudied, winging it
Antonyms: deliberate, planned, premeditated, prepared, rehearsed
unrehearsed, improvised
Synonyms: ad hoc, ad lib, at first glance, automatic, by ear, casual, expedient, extempore, free, immediate, impromptu, improv, improvisatory, improviso, informal, jamming, made-up, makeshift, offhand, off the cuff, off the top of head, on impulse, on-the-spot, snap, spontaneous, spur-of-the-moment, taking for ride, thought out loud, tossed off, tossed out, unplanned, unpremeditated, unprepared, unstudied, winging it
Antonyms: planned, prepared, read, rehearsed, written
جملات نمونه
[ترجمه گوگل]به این ترتیب، یک سخنرانی به صورت همزمان، اما از یک ایده به دیگری جریان می یابد
[ترجمه گوگل]پوست به طور موقت برای این موهای بلند طولانی است، شما پس از اصلاح احتمال بروز سوختگی را ایجاد می کنید و سبب ایجاد ریش می شود
[ترجمه گوگل]سرگرمی جالب جالب، اثر موفقیت آمیز که باعث رفتار مردم می شود
[ترجمه گوگل]سخنرانی وو یی در 20 دقیقه زمانی که یک ساعت طول بکشد
[ترجمه گوگل]این عشق واقعی و طنز آمیز گذشته، مخاطبان کامل دادگاه را برای بیان چهره خود استفاده می کند
[ترجمه گوگل]سخنرانی طولانی مدت باید انجام شود و کشت شود این راه وکیل به مردم است
[ترجمه گوگل]او یک سخنرانی طولانی در مراسم انجام داد
[ترجمه گوگل]او همچنین برای بحث های سیاسی، مصاحبه ها، سخنرانی های غیر منتظره و بسیاری دیگر از تعهدات سنتی رهبر ملی، ناراحت است
[ترجمه گوگل]لطفا توجه داشته باشید که ما یک بحث رسمی طبقاتی، یک جلسه کلاس اجرایی و یک کلاس ارائه شده در کلاس درس در دوره ترم داشته ایم
[ترجمه گوگل]این مقاله اشاره می کند که یک معلم موسیقی آوازی عالی باید نه تنها یک صدای جذاب، زمینه ای جامد در دانش حرفه ای داشته باشد، بلکه باید همراه با پیانو فوق العاده همراه باشد
[ترجمه گوگل]بر این اساس، مدیر به او اجازه می دهد کاری را که دوباره انجام می دهد، ایجاد کند
[ترجمه گوگل]اولا تواین سعی کرد به دستگاه ضبط جدید توماس ادیسون دیکته کند اما آن را دوست نداشت - او مردی بود که مراحل را در سراسر جهان پخش می کرد و به زاد و ولد تبدیل می شد
an extemporaneous speech
نطق فیالبداهه