بطوراهانت امیز، ازروی استحقار
disdainfully
بطوراهانت امیز، ازروی استحقار
انگلیسی به فارسی
بدبختانه
انگلیسی به انگلیسی
• contemptuously, scornfully, haughtily
جملات نمونه
1. they treated us disdainfully
آنان رفتار تحقیرآمیزی با ما داشتند.
2. "We know all about you," she said disdainfully.
[ترجمه ترگمان]او با تکبر گفت: \" ما همه چیز را در مورد شما می دانیم \"
[ترجمه گوگل]او گفت: 'ما همه چیز را در مورد شما می دانیم '
[ترجمه گوگل]او گفت: 'ما همه چیز را در مورد شما می دانیم '
3. Our Gallic neighbours sipped disdainfully at orange juice.
[ترجمه ترگمان]همسایگان Gallic در آب پرتغال به تحقیر می نوشیدند
[ترجمه گوگل]همسایه های گالیم ما در آب پرتقال غضبناک خوردند
[ترجمه گوگل]همسایه های گالیم ما در آب پرتقال غضبناک خوردند
4. George drew himself up, and smiled disdainfully.
[ترجمه ترگمان]جورج خودش را بلند کرد و با بی اعتنایی لبخند زد
[ترجمه گوگل]جورج خود را بالا برد و با نادانی لبخند زد
[ترجمه گوگل]جورج خود را بالا برد و با نادانی لبخند زد
5. The girl shrugged her pretty shoulders disdainfully.
[ترجمه ترگمان]دختر با بی اعتنایی شانه هایش را بالا انداخت
[ترجمه گوگل]این دختر بی شرمانه شانه هایش را خم می کند
[ترجمه گوگل]این دختر بی شرمانه شانه هایش را خم می کند
6. For 40 years under what she disdainfully termed the "liberalism" of Colonel Muammar Qaddafi, the niqab had been forbidden. "But now we can wear what we like!"
[ترجمه ترگمان]برای ۴۰ سال تحت آن چیزی که او به نظر تحقیرآمیز \"لیبرالیسم\" سرهنگ معمر قذافی بود، the ممنوع شده بود اما اکنون می توانیم آنچه را که دوست داریم، بپوشیم \" \"
[ترجمه گوگل]به مدت 40 سال تحت آنچه او ناموفق 'لیبرالیسم' سرهنگ معمر قذافی نامیده بود، نیکاب ممنوع شده بود اما اکنون می توانیم آنچه را دوست داریم بپوشانیم
[ترجمه گوگل]به مدت 40 سال تحت آنچه او ناموفق 'لیبرالیسم' سرهنگ معمر قذافی نامیده بود، نیکاب ممنوع شده بود اما اکنون می توانیم آنچه را دوست داریم بپوشانیم
7. Mrs. Morel went up her yard disdainfully.
[ترجمه ترگمان]خانم مو رل با تحقیر به حیاط رفت
[ترجمه گوگل]خانم مورل بی رحمانه به سمت حیاط خود رفت
[ترجمه گوگل]خانم مورل بی رحمانه به سمت حیاط خود رفت
8. His eyelids drooped disdainfully; he walked with peculiar deliberateness into the war minister's room.
[ترجمه ترگمان]پلک هایش به هم افتاد و با deliberateness عجیبی وارد اتاق جنگ شد
[ترجمه گوگل]پلکهایش دچار انحراف شد؛ او با بحث و جدل خاصی به اتاق وزیر جنگ رفت
[ترجمه گوگل]پلکهایش دچار انحراف شد؛ او با بحث و جدل خاصی به اتاق وزیر جنگ رفت
9. Clara turned away again rather disdainfully.
[ترجمه ترگمان]کلارا با بی اعتنائی دوباره رویش را برگرداند
[ترجمه گوگل]کلارا دوباره غمگین شد
[ترجمه گوگل]کلارا دوباره غمگین شد
10. He stared disdainfully at me.
[ترجمه ترگمان]او به من خیره شد
[ترجمه گوگل]او بی ادبانه به من نگاه کرد
[ترجمه گوگل]او بی ادبانه به من نگاه کرد
11. He poised his head disdainfully.
[ترجمه ترگمان]سرش را با بی اعتنائی تکان داد
[ترجمه گوگل]او سرزنش ناپذیری داشت
[ترجمه گوگل]او سرزنش ناپذیری داشت
12. She had made a gesture in the direction of decency by wearing a veil,[Sentence dictionary] behind which she sat disdainfully.
[ترجمه ترگمان]جما، با پوشیدن روسری، حرکتی در جهت رعایت ادب کرده بود که در پشت آن نشسته بود
[ترجمه گوگل]او با پوشیدن یک حجاب، یک حرکات را به سمت تسلیم تقدیم کرد، [فرهنگ لغت حکم] که پشت سر او غضبناپذیری کرد
[ترجمه گوگل]او با پوشیدن یک حجاب، یک حرکات را به سمت تسلیم تقدیم کرد، [فرهنگ لغت حکم] که پشت سر او غضبناپذیری کرد
13. And he had seen me walking from my hotel apartment with Dana - Americano, he said disdainfully.
[ترجمه ترگمان]او با لحنی تحقیر آمیز گفت: و او مرا دیده بود که از آپارتمان هتل با دنا رد شدم
[ترجمه گوگل]او گفت: 'او دچار اشتباه شده بود و من را دیدم که از آپارتمان هتل من با دانا - آمریکاییو رفت
[ترجمه گوگل]او گفت: 'او دچار اشتباه شده بود و من را دیدم که از آپارتمان هتل من با دانا - آمریکاییو رفت
14. As the inspector and others came in, she regarded them disdainfully, seemingly unconcerned about her capture.
[ترجمه ترگمان]وقتی که بازرس و دیگران وارد شدند، او آن ها را با تحقیر می نگریست، به نظر می رسید که نگران دستگیر شدن او نیست
[ترجمه گوگل]همانطور که بازرس و دیگران وارد شدند، او آنها را به ندرت در نظر گرفته، به نظر می رسد در مورد تصرف خود را بدون هیچ ربطی
[ترجمه گوگل]همانطور که بازرس و دیگران وارد شدند، او آنها را به ندرت در نظر گرفته، به نظر می رسد در مورد تصرف خود را بدون هیچ ربطی
15. With what seemed a single movement she tore off her clothes and flung them disdainfully aside.
[ترجمه ترگمان]با آنچه به نظر می آمد لباس هایش را از تن درآورد و با بی اعتنایی آن را به کناری انداخت
[ترجمه گوگل]با آنچه که جنبش به نظر می رسید، لباس هایش را از بین می برد و آنها را با بی رحمانه کنار گذاشت
[ترجمه گوگل]با آنچه که جنبش به نظر می رسید، لباس هایش را از بین می برد و آنها را با بی رحمانه کنار گذاشت
کلمات دیگر: