کلمه جو
صفحه اصلی

گاوکل

لغت نامه دهخدا

گاوکل. [ ک ُ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان چمچال بخش صحنه شهرستان کرمانشاهان ، واقع در 12000گزی باختر صحنه و 3000گزی جنوب شوسه کرمانشاه به همدان. دشت ، سردسیر، دارای 215 تن سکنه. آب آن از رودخانه گاماسیاب ، محصول آن غلات ، توتون ، حبوبات ، قلمستان. شغل اهالی آن زراعت است. تابستان از طریق فراش اتومبیل می توان برد. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5 ).

گاوکل. [ ک ُ ] ( اِخ ) یکی از کوههای دو هزار مازندران. ( سفرنامه مازندران و استرآباد رابینو ص 153 بخش انگلیسی ).

گاوکل . [ ک ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چمچال بخش صحنه ٔ شهرستان کرمانشاهان ، واقع در 12000گزی باختر صحنه و 3000گزی جنوب شوسه ٔ کرمانشاه به همدان . دشت ، سردسیر، دارای 215 تن سکنه . آب آن از رودخانه ٔ گاماسیاب ، محصول آن غلات ، توتون ، حبوبات ، قلمستان . شغل اهالی آن زراعت است . تابستان از طریق فراش اتومبیل می توان برد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5).


گاوکل . [ ک ُ ] (اِخ ) یکی از کوههای دو هزار مازندران . (سفرنامه ٔ مازندران و استرآباد رابینو ص 153 بخش انگلیسی ).



کلمات دیگر: