کلمه جو
صفحه اصلی

blandly


بنرمی، بملایمت

انگلیسی به فارسی

ملایم


انگلیسی به انگلیسی

• mildly, benignly; in a nondescript manner, in a boring manner

جملات نمونه

1. "It's not important," he said blandly.
[ترجمه ترگمان]او با خونسردی گفت: \" مهم نیست \"
[ترجمه گوگل]او گفت: 'مهم نیست،' گفت:

2. Her face was pleasant, blandly forgettable; a face worth a fortune.
[ترجمه ترگمان]چهره اش مطبوع و blandly بود، چهره ای که ارزش ثروت داشت
[ترجمه گوگل]چهره او دلپذیر بود، فراموش نشدنی بود؛ یک چهره ارزش ثروت است

3. Jeffries queried blandly, as if he were conducting a job interview.
[ترجمه ترگمان]جفریز در حالی که انگار داشت یک مصاحبه کاری را انجام می داد، با مهربانی پرسید:
[ترجمه گوگل]جفری به آرامی پرسید: مثل اینکه مصاحبه شغلی انجام می دهد

4. The nurse smiled blandly.
[ترجمه ترگمان]پرستار لبخند ملایمی زد
[ترجمه گوگل]پرستار لبخندی زد و گفت:

5. To return to Franklin, this didactically waggish man blandly assured English readers that it was grand to see the whales leap like salmon up the falls of Niagara.
[ترجمه ترگمان]برای بازگشت به فرانکلین، این مرد didactically به خوانندگان انگلیسی اطمینان داد که دیدن وال ها مثل ماهی قزل آلا در آبشار نیاگارا جالب است
[ترجمه گوگل]برای بازگشت به فرانکلین، این دانش آموز باهوشانه به خوانندگان انگلیسی اطمینان داد که به اندازه کافی شبیه ماهی قزل آلا به سقوط نیاگارا شگفت انگیز است

6. He met them all blandly, becoming deft in excuse.
[ترجمه ترگمان]او با خونسردی همه را می دید و به بهانه و مهارت در این کار ماهر می شد
[ترجمه گوگل]او همه را به طور ملایم ملاقات کرد، بهانه ای را به دست آورد

7. With blandly those who maintain wet function wash grandma, use next keep wet product.
[ترجمه ترگمان]با خونسردی کسانی که عملکرد خیس مادربزرگ را حفظ می کنند، از محصول مرطوب خود استفاده کنید
[ترجمه گوگل]با نرمی کسانی که عملکرد مرطوب دارند، مادربزرگ را شستشو دهید، بعدا از محصول مرطوب استفاده کنید

8. No, said Barlow blandly, " just my family. "
[ترجمه ترگمان]بارلو به آرامی گفت: \" نه، فقط خانواده من \"
[ترجمه گوگل]نه، Barlow به آرامی گفت: 'فقط خانواده ام '

9. The world economy 2001 will grow blandly, add fast will under 2000.
[ترجمه ترگمان]اقتصاد جهان در سال ۲۰۰۱ به آرامی رشد خواهد کرد و در سال ۲۰۰۰ به سرعت اضافه خواهد شد
[ترجمه گوگل]اقتصاد جهانی سال 2001 رشد خواهد کرد، اضافه خواهد شد سریع خواهد شد زیر 2000

10. Scatter the sunshine blandly bath that take to wear through door of glass of that be born especially everything of lone world.
[ترجمه ترگمان]پراکندگی نور خورشید و حمام را که از لای در شیشه آن به خصوص هر چیزی از دنیای تنها به دنیا می آید، در نظر بگیرید
[ترجمه گوگل]پرهیز از حمام آفتابی، که از طریق شیشه ای از آن می لرزد، به خصوص همه چیز از دنیای تنها متولد می شود

11. One General Faymonville, was blandly ignoring the president.
[ترجمه ترگمان]ژنرال تیلنی هم با لحن blandly به رئیس جمهور بی اعتنایی می کرد
[ترجمه گوگل]یک ژنرال فیمونویل، رئیس جمهور بسیار نادیدنی بود

12. Market demand increases blandly, but busy season feature is not apparent.
[ترجمه ترگمان]تقاضای بازار به آرامی افزایش می یابد، اما ویژگی فصل شلوغ واضح نیست
[ترجمه گوگل]تقاضای بازار به طرز محسوسی افزایش می یابد، اما ویژگی فصل شلوغ آشکار نیست

13. The mother laughed blandly, take out piece of scrip, there is a sole to imprint above.
[ترجمه ترگمان]مادر با مهربانی خندید و یک جلد کتاب را برداشت و روی میز گذاشت
[ترجمه گوگل]مادر خندید و با صدای بلند میگفت، یک قوطی به دست میگیرد که در بالای آن قرار دارد

14. " Oh, very well ,'said Mr. Withers, blandly.
[ترجمه ترگمان]آقای ویترز با ملایمت گفت: بسیار خوب
[ترجمه گوگل]آقای ویترز گفت: 'اوه، خیلی خوب '

پیشنهاد کاربران

با خونسردی، در عین بی خیالی


کلمات دیگر: