وابسته به قیافه شناسی، سیماشناس، قیافه شناس، سیمایی، قیافی
physiognomical
وابسته به قیافه شناسی، سیماشناس، قیافه شناس، سیمایی، قیافی
انگلیسی به فارسی
فیزیوگونیک
انگلیسی به انگلیسی
• of the face; of facial outlines; of analyzing personal traits through facial characteristics
کلمات دیگر: