کلمه جو
صفحه اصلی

long term memory

انگلیسی به انگلیسی

• memory of things that occurred a long time ago

جملات نمونه

1. Conclusion: NR2B is essential for the formation of long term memory, reconsolidation of Y-maze memory. The deactivation of NR2B by ifenprodil will impair these courses.
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری: NR۲B برای شکل گیری حافظه بلند مدت، reconsolidation از حافظه Y - هزارتوی ضروری است غیر فعال سازی of توسط ifenprodil، این دوره ها را مختل خواهد کرد
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری: NR2B برای ایجاد حافظه طولانی مدت، بازسازی حافظه ی یوزر Y ضروری است غیر فعال کردن NR2B توسط Ifenprodil این دوره ها را مختل خواهد کرد

2. But short- term memory can become long term memory if the memory trace is activated enough so that it creates a long-term pathway in the brain.
[ترجمه ترگمان]اما حافظه کوتاه مدت می تواند حافظه بلند مدت شود اگر ردیابی حافظه به اندازه کافی فعال شود تا مسیر دراز مدت در مغز ایجاد شود
[ترجمه گوگل]اما حافظه کوتاه مدت می تواند حافظه بلندمدت را به دست آورد اگر ردیابی حافظه به اندازه کافی فعال باشد تا مسیر طولانی مدت در مغز ایجاد شود

3. Later, tests revealed that her long term memory was intact, but she had no recollection of the previous 18 months, which included Kim.
[ترجمه ترگمان]بعدا، آزمایش ها نشان داد که حافظه بلند مدت او سالم بود، اما هیچ خاطره ای از ۱۸ ماه پیش نداشت، که شامل کیم بود
[ترجمه گوگل]بعدها تست ها نشان داد که حافظه طولانی مدت او دست نخورده است، اما او هیچ خاطره ای از 18 ماه گذشته نداشت، که شامل کیم بود

4. For women, caffeine may prevent long term memory loss.
[ترجمه ترگمان]برای زنان کافئین می تواند از اتلاف حافظه بلند مدت جلوگیری کند
[ترجمه گوگل]برای زنان، کافئین ممکن است از دست رفتن حافظه بلند مدت جلوگیری کند

5. Even when the immediate lie is over, your long term memory now has to keep track of two realities.
[ترجمه ترگمان]حتی زمانی که دروغ فوری تمام شود، حافظه بلند مدت شما باید دو واقعیت را دنبال کند
[ترجمه گوگل]حتی زمانی که دروغ فوری گذشته است، حافظه بلند مدت شما باید دو واقعیت را پیگیری کند

6. So the key to long term memory is experience.
[ترجمه ترگمان]بنابراین کلید واژه برای حافظه بلند مدت تجربه است
[ترجمه گوگل]بنابراین کلید حافظه بلند مدت تجربه است

7. Short and long term memory can be a problem.
[ترجمه ترگمان]حافظه کوتاه مدت و بلند مدت می تواند یک مشکل باشد
[ترجمه گوگل]حافظه کوتاه مدت و بلند مدت می تواند یک مشکل باشد

8. The experimental teaching indicates that long term memory is better enhanced than short term memory with multimedia application; however, further study.
[ترجمه ترگمان]آموزش تجربی بیانگر این است که حافظه بلند مدت بهتر از حافظه کوتاه مدت با کاربرد چند رسانه ای بهتر است؛ با این حال، مطالعه بیشتر
[ترجمه گوگل]تست تجربی نشان می دهد که حافظه بلند مدت بهتر از حافظه کوتاه مدت با برنامه چندرسانه ای است؛ با این حال، مطالعه بیشتر

9. Although memories of highly specific critical errors must be stored in "long term memory", it is absolutely imperative that you learn from your mistakes, and then let it go.
[ترجمه ترگمان]اگر چه خاطراتی از خطاهای بحرانی بسیار خاص باید در حافظه بلند مدت ذخیره شوند، کاملا ضروری است که از اشتباه ات خود یاد بگیرید و سپس آن را رها کنید
[ترجمه گوگل]اگر چه خاطرات خطاهای بسیار حساسی در حافظه بلند مدت باید حفظ شود، اما ضروری است که از اشتباهات خود یاد بگیرید و سپس آن را بگذارید

10. Despite the interference in short term memory, the overall increase in information sampled will improve long term memory.
[ترجمه ترگمان]با وجود تداخل در حافظه کوتاه مدت، افزایش کلی در نمونه برداری اطلاعات حافظه بلند مدت را بهبود می بخشد
[ترجمه گوگل]علیرغم دخالت در حافظه کوتاه مدت، افزایش کلی اطلاعات مورد نظر حافظه بلند مدت را بهبود می بخشد

11. That of CA1 is for conjugating them to form a single memory and the neocortex is the site for long term memory.
[ترجمه ترگمان]استفاده از ca۱ برای ایجاد یک حافظه واحد است و نئوکورتکس، محل حافظه بلند مدت است
[ترجمه گوگل]از CA1 این است که آنها را برای ساخت یک حافظه مجزا تشکیل داده و neocortex سایت حافظه طولانی مدت است

12. These findings suggested that catecholamine ( CA ) played a modulatory role in the processes of acquisition and consolidation of conditioned reflex, but had no significant effect on long term memory.
[ترجمه ترگمان]این یافته ها پیشنهاد کردند که catecholamine (CA)نقش modulatory را در فرآیندهای کسب و تثبیت واکنش های شرطی بازی کرد، اما تاثیری قابل توجه بر حافظه بلند مدت نداشت
[ترجمه گوگل]این یافته ها نشان می دهد که کاتئولولین (CA) نقش مدولاسیون در فرایندهای کسب و تثبیت رفلکس شرطی را ایفا می کند، اما تأثیر معنی داری بر حافظه بلند مدت نداشته است

13. Rates of decline of object short term memory and semantic long term memory had significant difference between normal and pathologic aging.
[ترجمه ترگمان]نرخ کاهش حافظه کوتاه مدت و حافظه بلند مدت معنایی بین پیری و pathologic تفاوت معنی داری داشت
[ترجمه گوگل]میزان کاهش حافظه کوتاه مدت و حافظه طولانی مدت معنایی تفاوت معناداری بین پیری طبیعی و پاتولوژیک داشت

14. He is a young scientist, who ran a rat experiment and presented his conclusions to hundreds of experts about long term memory and why we retain them.
[ترجمه ترگمان]او یک دانشمند جوان است که یک آزمایش موش را اجرا می کند و نتیجه گیری خود را به صدها متخصص در مورد حافظه بلند مدت و دلیل حفظ آن ها ارائه کرده است
[ترجمه گوگل]او یک دانشمند جوان است که آزمایش موش را انجام داده و به صدها متخصص درباره حافظه طولانی مدت و به همین دلیل ما آنها را حفظ می کنیم

پیشنهاد کاربران

حافظه بلند مدت


کلمات دیگر: