کلمه جو
صفحه اصلی

ticked

انگلیسی به فارسی

علامت گذاری شده، خطنشان گذاردن، خط کشیدن، چوبخط زدن، نسیه بردن


انگلیسی به انگلیسی

• angry; annoyed

جملات نمونه

1. he read the list and ticked off a few names
فهرست را خواند و چند اسم را با علامت تیک مشخص کرد.

2. the clock on the table ticked away
ساعت روی میز تک تک می کرد.

3. the life in the village ticked away as usual
زندگی در آن دهکده مانند همیشه سپری می شد.


کلمات دیگر: