کلمه جو
صفحه اصلی

retraining


بازاموزى کردن روانشناسى : بازاموزى علوم نظامى : نگهداشتن در ندامتگاه

انگلیسی به انگلیسی

• act of training again; act of training for a new occupation, act of teaching or learning new job skills

جملات نمونه

1. Have you considered the possibility of retraining?
[ترجمه ترگمان]آیا شما امکان آموزش مجدد را مد نظر قرار داده اید؟
[ترجمه گوگل]آیا امکان بازآموزی در نظر گرفته اید؟

2. Are you prepared to contemplate retraining?
[ترجمه ترگمان]آماده ای به \"retraining\" فکر کنی؟
[ترجمه گوگل]آیا شما آماده برای بازآموزی فکر می کنید؟

3. After commencing retraining, the ex POWs, like most soldiers on a home posting, endeavoured to get home at weekends.
[ترجمه ترگمان]پس از شروع مجدد، اسرا سابق، مانند بیشتر سربازان در یک پست خانگی، سعی کردند در اواخر هفته به خانه بازگردند
[ترجمه گوگل]پس از شروع دوره های بازآموزی، POW های سابق، مثل بسیاری از سربازان در پست های خانگی، در تلاش برای رفتن به خانه در آخر هفته بودند

4. Retraining may not be necessary if new outlets can be discovered for present skills.
[ترجمه ترگمان]اگر خروجی های جدید را می توان برای مهارت های موجود کشف کرد، Retraining ممکن است ضروری نباشد
[ترجمه گوگل]بازآموزی ممکن است لازم نباشد که بازاریابی جدید برای مهارت های موجود کشف شود

5. This inclusion should be shaped into a historical retraining of important events.
[ترجمه ترگمان]این گنجاندن باید در یک دوره تاریخی از رویداده ای مهم شکل بگیرد
[ترجمه گوگل]این گنجاندن باید به تجدید تاریخی رویدادهای مهم تبدیل شود

6. Retraining of the network to adapt to changes in the operating environment requires only processing time and new data.
[ترجمه ترگمان]استفاده از این شبکه برای انطباق با تغییرات در محیط عملیاتی نیازمند زمان پردازش و داده های جدید است
[ترجمه گوگل]بازآفرینی شبکه برای انطباق با تغییرات در محیط عملیاتی نیاز به پردازش زمان و داده های جدید دارد

7. After a gap for her family she is retraining in Radiology.
[ترجمه ترگمان]بعد از یک شکاف برای خانواده اش، او در رادیولوژی به سر می برد
[ترجمه گوگل]پس از یک فاصله برای خانواده اش او دوباره در رادیولوژی تجدید نظر می کند

8. Encourage business to invest more in worker retraining.
[ترجمه ترگمان]کسب وکار خود را تشویق کنید تا بیشتر در آموزش مجدد کارگر سرمایه گذاری کنید
[ترجمه گوگل]مشاغل را تشویق کنید تا بیشتر در بازآموزی کارکنان سرمایه گذاری کنید

9. After three months of retraining, good responders were questioned about the social impact of the treatment.
[ترجمه ترگمان]پس از سه ماه آموزش مجدد، پاسخ دهندگان خیر در مورد تاثیر اجتماعی این درمان مورد سوال قرار گرفتند
[ترجمه گوگل]پس از سه ماه بازپرداخت، پاسخگویان خوب درباره تأثیرات اجتماعی درمان مورد سوال قرار گرفتند

10. A retraining package is already being prepared by government.
[ترجمه ترگمان]یک بسته آموزشی پیش از این توسط دولت آماده شده است
[ترجمه گوگل]بسته های بازآموزی در حال حاضر توسط دولت تهیه شده است

11. The consequent retraining led to lower operating efficiencies on new products.
[ترجمه ترگمان]دوره بعدی منجر به بازدهی عملیاتی کم تر در محصولات جدید شد
[ترجمه گوگل]بازآموزی در نتیجه منجر به کاهش بهره وری عملیاتی در محصولات جدید شد

12. Why do the retraining efforts of self-defeating organizations tend to create at least as many difficulties as they resolve?
[ترجمه ترگمان]چرا تلاش های مجدد سازمان های خود با شکست، حداقل به اندازه حل آن ها مشکل ایجاد می کنند؟
[ترجمه گوگل]چرا تلاش های بازآموزی سازمان های شکست خورده خود، حداقل به همان اندازه که مشکلات حل می شود، ایجاد می شود؟

13. The rapid development of technology means that she is now far behind, and will need retraining.
[ترجمه ترگمان]توسعه سریع تکنولوژی به این معنا است که او در حال حاضر پشت سر است و نیاز به آموزش مجدد دارد
[ترجمه گوگل]توسعه سریع تکنولوژی به این معنی است که او در حال حاضر به مراتب عقب تر است و نیاز به آموزش مجدد دارد


کلمات دیگر: