سازمانی، نهادی، درنهشتی، بنیادی، وابسته به موسسه (نه فرد)، بنگاهی، وابسته به مبادی یا اصول، دارای بنگاه های علمی یا خیراتی
institutional
سازمانی، نهادی، درنهشتی، بنیادی، وابسته به موسسه (نه فرد)، بنگاهی، وابسته به مبادی یا اصول، دارای بنگاه های علمی یا خیراتی
انگلیسی به فارسی
بنگاهی،وابسته به مبادی یا اصول،دارای بنگاه های علمی یا خیراتی
انگلیسی به انگلیسی
صفت ( adjective )
• (1) تعریف: of, relating to, or resembling an institution or institutions.
- She was schooled at home because her parents were disapproving of institutional education.
[ترجمه ترگمان] او در خانه درس می خواند، زیرا والدین او از آموزش سازمانی ناراضی بودند
[ترجمه گوگل] او در خانه تحصیل کرده بود زیرا پدر و مادرش از تحصیلات نهادی ناراضی بودند
[ترجمه گوگل] او در خانه تحصیل کرده بود زیرا پدر و مادرش از تحصیلات نهادی ناراضی بودند
• (2) تعریف: resembling the uniformity and dullness that are regarded as characteristic of large institutions.
• pertaining to an institution; characteristic of an institution, bland, drab, uniform
institutional means relating to a large organization, such as a university, bank, or hospital.
institutional also means relating to the customs or systems that are an important or typical feature of a society or group.
institutional means relating to a large organization, such as a university, bank, or hospital.
institutional also means relating to the customs or systems that are an important or typical feature of a society or group.
جملات نمونه
1. institutional reforms
اصلاحات سازمانی
2. institutional sales
فروش های موسساتی (سازمانی)
3. the institutional elements of a political system
عوامل سازمانی یک نظام سیاسی
4. the mentally ill who need institutional care
بیماران روانی که نیاز به مراقبت سازمانی دارند
5. The hospital provides typically awful institutional food.
[ترجمه ترگمان]بیمارستان معمولا غذای نهادی وحشتناک فراهم می کند
[ترجمه گوگل]بیمارستان به طور معمول مواد غذایی سازمانی را تهدید می کند
[ترجمه گوگل]بیمارستان به طور معمول مواد غذایی سازمانی را تهدید می کند
6. The police had to fend off allegations of institutional racism after a black suspect was beaten by four white police officers.
[ترجمه ترگمان]پلیس پس از اینکه یک مظنون سیاه پوست توسط چهار مامور پلیس سفید مورد ضرب و شتم قرار گرفت مجبور به دفع اتهامات نژادپرستی نهادی شد
[ترجمه گوگل]پلیس مجبور شد اتهامات مربوط به نژادپرستی نهادی را پس از اینکه یک مظنون سیاه پوست توسط چهار افسر پلیس سفید پوست مورد ضرب و شتم قرار گرفت، کنار گذاشته شود
[ترجمه گوگل]پلیس مجبور شد اتهامات مربوط به نژادپرستی نهادی را پس از اینکه یک مظنون سیاه پوست توسط چهار افسر پلیس سفید پوست مورد ضرب و شتم قرار گرفت، کنار گذاشته شود
7. Outside the protected environment of institutional care he could not survive.
[ترجمه ترگمان]خارج از محیط حفاظت شده برای مراقبت سازمانی، او نمی توانست زنده بماند
[ترجمه گوگل]خارج از محیط محافظت شده از مراقبت های نهادی او نمیتوانست زنده بماند
[ترجمه گوگل]خارج از محیط محافظت شده از مراقبت های نهادی او نمیتوانست زنده بماند
8. These institutional reforms have gone furthest in Poland.
[ترجمه ترگمان]این اصلاحات نهادی تا حد زیادی در لهستان باقی مانده است
[ترجمه گوگل]این اصلاحات نهادی در لهستان رفته است
[ترجمه گوگل]این اصلاحات نهادی در لهستان رفته است
9. The institutional population, as Chapter 2 illustrated, is a very elderly population.
[ترجمه ترگمان]جمعیت سازمانی همانطور که فصل ۲ نشان داد جمعیت بسیار مسن است
[ترجمه گوگل]جمعیت سازمانی، همانطور که فصل دوم نشان داده، یک جمعیت بسیار سالمند است
[ترجمه گوگل]جمعیت سازمانی، همانطور که فصل دوم نشان داده، یک جمعیت بسیار سالمند است
10. Presumably preliminary consultation by conservation agencies and institutional involvement of local people in plan formulation and implementation would avoid these clashes.
[ترجمه ترگمان]احتمالا مشاوره مقدماتی از سوی نهاده ای حفاظت و مشارکت سازمانی افراد محلی در تدوین طرح و اجرا از این برخوردها اجتناب خواهد کرد
[ترجمه گوگل]احتمالا مشاوره اولیه با سازمان های حفاظتی و مشارکت نهادی مردم محلی در برنامه ریزی و اجرای برنامه از این درگیری ها جلوگیری می کند
[ترجمه گوگل]احتمالا مشاوره اولیه با سازمان های حفاظتی و مشارکت نهادی مردم محلی در برنامه ریزی و اجرای برنامه از این درگیری ها جلوگیری می کند
11. Prior to the Revolution there was scant institutional evidence of deep-rooted nationalist sentiment.
[ترجمه ترگمان]قبل از انقلاب مدرک سازمانی اندکی از احساسات ملی گرای سرسخت وجود داشت
[ترجمه گوگل]قبل از انقلاب شواهد نهادی ضعیف از احساسات ملی گرایانه ریشه داری وجود داشت
[ترجمه گوگل]قبل از انقلاب شواهد نهادی ضعیف از احساسات ملی گرایانه ریشه داری وجود داشت
12. Chapter 8 will examine forms of institutional arrangements regarding such matters as executive-legislative relations, party system,[sentence dictionary] and citizen democracy.
[ترجمه ترگمان]فصل ۸ به بررسی اشکال ترتیبات سازمانی در رابطه با این موضوعات به عنوان روابط اجرایی، سیستم حزبی، فرهنگ لغت و دموکراسی شهروندی می پردازد
[ترجمه گوگل]فصل هشتم، اشکال تسهیلات سازمانی را در رابطه با موضوعاتی مانند روابط اجرایی و قانون اساسی، نظام حزبی، فرهنگ لغت و دموکراسی شهروندی بررسی خواهد کرد
[ترجمه گوگل]فصل هشتم، اشکال تسهیلات سازمانی را در رابطه با موضوعاتی مانند روابط اجرایی و قانون اساسی، نظام حزبی، فرهنگ لغت و دموکراسی شهروندی بررسی خواهد کرد
13. The study was approved by the institutional review board of the Mayo Clinic and all patients gave written consent.
[ترجمه ترگمان]این مطالعه توسط هیات بازبینی سازمانی کلینیک مایو تایید شد و همه بیماران رضایت کتبی دادند
[ترجمه گوگل]این مطالعه توسط هیئت بررسی نهادی کلینیک مایو تأیید شد و تمام بیماران رضایت کتبی دادند
[ترجمه گوگل]این مطالعه توسط هیئت بررسی نهادی کلینیک مایو تأیید شد و تمام بیماران رضایت کتبی دادند
14. Indeed, some of the largest institutional money managers catering to wealthy individual investors advertise tax-related investment strategies based on computer models.
[ترجمه ترگمان]در واقع، برخی از بزرگ ترین مدیران مالی نهادی برای سرمایه گذاران فردی ثروتمند، استراتژی های سرمایه گذاری مربوط به مالیات را براساس مدل های کامپیوتری تبلیغ می کنند
[ترجمه گوگل]در واقع، برخی از بزرگترین مدیران موسسات مالی که به سرمایه گذاران فرد ثروتمند می پردازند، استراتژی های سرمایه گذاری مرتبط با مالیات را بر اساس مدل های کامپیوتری تبلیغ می کنند
[ترجمه گوگل]در واقع، برخی از بزرگترین مدیران موسسات مالی که به سرمایه گذاران فرد ثروتمند می پردازند، استراتژی های سرمایه گذاری مرتبط با مالیات را بر اساس مدل های کامپیوتری تبلیغ می کنند
15. Therefore they shed light on the comparative institutional questions with which we are concerned.
[ترجمه ترگمان]بنابراین آن ها به سوالات سازمانی تطبیقی که به ما مربوط می شود، نور می بخشند
[ترجمه گوگل]بنابراین، آنها در مورد مسائل نهادی مقایسه ای که ما در مورد آنها نگران هستند، روشن می شود
[ترجمه گوگل]بنابراین، آنها در مورد مسائل نهادی مقایسه ای که ما در مورد آنها نگران هستند، روشن می شود
institutional reforms
اصلاحات سازمانی
the mentally ill who need institutional care
بیماران روانی که نیاز به مراقبت سازمانی دارند
the institutional elements of a political system
عوامل سازمانی یک نظام سیاسی
institutional sales
فروشهای مؤسساتی (سازمانی)
پیشنهاد کاربران
نهادی - سازمانی
اساسی - بنیادی - زیربنایی
بنیادی ( رفتارها و نگرشهایی که برای مدت زیادی در یک سازمان وجود دارند و بصورت یک هنجار پذیرفته شده اند )
نهادینه شده
بنیادی
کلمات دیگر: