پزگر. [ پ َ گ َ ] ( ص ) صاحب فرهنگ شعوری این کلمه را با شعر ذیل آورده و به آن معنی طباخ و آشپز و پزنده داده است :
تو را مهمان نوآیین برو دیگی بنه زرین
بپز گر پروری داری وهم خرگوش کهساری.
تو را مهمان نوآیین برو دیگی بنه زرین
بپز گر پروری داری وهم خرگوش کهساری.
شمس تبریزی ( از فرهنگ شعوری ).
ولیکن صاحب فرهنگ شعوری غلط خوانده است. «بپز» امر است از پختن و «گر» حرف شرط است و پروری بمعنی پرواری.